تاریخ انتشار۱۵ دی ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۲۴
کد مطلب : 392517
«علیه محافظه کاری در سال چهلم»

مدیران جوان انقلابی در معرض خطر تلفن، قدرت طلبی و محافظه‌کاری

صدایی از جایی بلند نشود و کسی دادش درنیاید و همه در آرامش در کنار هم زندگی کنیم. این یک اصل مدیریتی در دنیای محافظه‌کاران است و مدیران جوان انقلابی امروز به شدت در معرض آن هستند.
مدیران جوان انقلابی در معرض خطر تلفن، قدرت طلبی و محافظه‌کاری
خبرگزاری تقریب، حوزه فرهنگ و هنر: ۴۰ سال بعد از رخداد بی‌سابقه انقلاب اسلامی سال ۵۷؛ حالا در مرحله شتاب گرفته تغییرافراد در ساختار قدرت در بخش‌های مختلف اداره جمهوری اسلامی ایران، خطر جدی گرفته نشده رابطه قدرت و محافظه‌کاری به صورت جدی در کمین مدیران جوانی قرار گرفته است که به یکباره در معرض اداره بخش‌های بزرگی از جامعه قرار گرفته‌اند؛ در حالی که در شرایط بسیار پیچیده‌تری از انقلابیون نسل اول و دوم قرار گرفته‌اند.

 نسل اول و دوم مدیران جمهوری اسلامی که به ساختار قدرت وارد شدند؛ در شرایطی استثنائی و خاص اداره جامعه انقلابی و بحرانی به عهده‌شان قرار گرفت. آنها در دو موقعیت ویژه وارد ساختار شدند اول آنکه  اکثر آنها ارمانگرایانی غلیظ با اراده‌ها و انگیزه‌های الهی و غیرمادی بودند که ابایی از هزینه دادن در راه انقلاب نداشتند؛ چه هزینه‌های مادی و چه هزینه‌هایی معنوی همچون آبرو و تهمت و... آنها معتقد بودند که مدیریت وظیفه‌ای الهی است که بر حسب تکلیفی شرعی بر دوششان گذاشته شده است و حالا باید در برابر مردمی که به حق تقدیس می‌شدند و مستضعفین خوانده می‌شدند ادای وظیفه کنند. قرار گرفتن در هر موقعیت بالاتر در هرم قدرت جمهوری اسلامی برای اکثر مدیران انقلابی نسل اول نه تنها فضیلتی به شمار نمی‌رفت بلکه وظیفه‌ای سنگین‌تر و سخت‌تر متوجه‌شان می‌کرد که از پس آن برآمدن تنها دغدغه جدی پذیرش آن بود. این افتخاری برای آنها بود که می‌توانستند در موقعیت ایران بعد از انقلاب چرخاندن یک پیچ کوچک بعد از انقلاب نصیب‌شان شود؛ قدر می‌دانستند و ولایت خود بر زیرمجموعه‌شان را ادامه‌ای بر ولایت الهی امام بر جامعه می‌دانستند. 

اما موقعیت خاص دوم آن بود که شرایط پیچیده اوایل انقلاب و جامعه بحران‌زده ایران که بلافاصله جنگی فرسایشی و طولانی بر مصائبش افزود مستلزم لحاظ کردن شرایطی خاص در مدیریت جامعه بود که بخشی از شرایط محافظه‌کارانه در مدیریت را به این ترتیب الزام می‌کرد. حفظ تمامیت ارضی در زمانه‌ای که از غرب و شرق و جنوب و شمال کشور ندای ضعیف و قوی تجزبه طلبی برمی‌خواست و جنوب و غرب کشور همزمان درگیر جنگی ناعادلانه بود که بخش مهمی از توان اداره کشور را معطوف به خود می‌کرد و حفظ اصل انقلاب در شرایطی که یاران پیشین انقلاب علیه‌اش برخاسته بودند و دشمنان داخلی برای زمین زدنش هم‌قسم شده بودند و دو ابرقدرت خارحی بیخ گوش کشور، حیات انقلاب را به شدت تهدید می‌کرد؛ قرار گرفتن محافظه‌کاری در اولویت‌گذاری ارزش‌های جامعه را تا اندازه‌ای طبیعی و مستلزم می‌ساخت. این گزاره‌ای صحیح و قابل استناد بود که حفظ  مجموعه‌ای به نام ایران و اتفاقی به نام انقلاب، فعلا بر هر چیز دیگری اولویت دارد.اما در همین شرایط نیز مدیریت غیرمحافظه‌کارانه امام خمینی و دیگر مدیران جوان انقلابی مثلا در حوزه دفاع مقدس نشان می‌داد که توان غلبه مدیریت ایرانی بر شرایط طبیعی محافظه کاری نیز وجود دارد.

در این شرایط پیچیده که بنابه تعبیر رهبر این انقلاب پرچمی که از هزارو چهارصد سال پیش رسول‌الله برافراشته کرده بود بالاخره به دست مردمانی در این سرزمین افتاده بود و اگر این انقلاب در آن شرایط شکست می‌خورد «اسلام چنان سیلی‌ می‌خورد» که تا سالهای سال بلند شدنش بسیار بعید بود؛ طبیعی است که عقلا و شرعا حفظ شرایط موجود بر ریسک بهبود شتابزده شرایط فعلی غلبه پیدا می‌کند.  اما این محافظه‌کاری شرایط ویژه‌ای داشت؛ اولا در برابر هر نوع عقب‌نشینی از آرمان‌های اصلی انقلاب به سختی مقاومت می‌کرد؛ آرمان گریز و ضدآرمان نبود  و دوما خود این نوع تلاش برای حفظ شرایط موجود معمولا  از چهارچوب‌های انسانی و اخلاقی موجود در انقلاب فراتر نمی‌رفت جز مواردی خاص که اجازه آن شرعا از رهبر جامعه گرفته می‌شد.

شرایط اما به سرعت تغییر کرد. پایان جنگ و آغاز دوره‌ای موسوم به سازندگی یا مدیران بعضا ارشد و عموما میانی جامعه را تغییر داد و یا چارچوب‌های ذهنی آن‌ها را دگرگون کرد و نسلی از مدیران را وارد ساختار اداری کشور کرد که حدی به نام آرمان برای خود نمی‌شناختند و به این ترتیب نوعی از محافظه‌کاری مصلحت‌گرایانه وارد کشور شد که با رویه‌ای امنیتی پوشانده شده بود و تلاش ویژه‌ای برای اثبات استثنائی بودن شرایط کشور و استفاده از این شرایط برای افزایش شدت محافظه‌کاری‌های موجود داشت و در عین حال از شرط دوم محافظه‌کاری‌های اوایل انقلاب یعنی محدود بودن آن به دایره اخلاقی و انسانی نیز صرفنظر کرده بود.این همان سد بلند محافظه‌کاری در برابر آرمان‌های انقلاب بود که تاریخ آرمانگرایی بعد از انقلاب را دگرگون کرد.

حلقه جدیدی از مدیران در حال ورود به ساختار اداری کشور هستند که در آرمانگرا بودن شباهت زیادی با مدیران نسل اول انقلاب دارند. انقلابی هستند و برای اصلاح سیستم و کارکرد نظام وارد گود شده‌اند؛ اما آنها به سرعت و به شدت آماده تاثیرپذیرفتن از شرایطی هستند که نهایت آن تبدیل آنها به محافظه‌کارانی تاییدکننده وضع موجود استحالا امروز در شرایطی که اعتراضات به محافظه‌کاری شدت یافته است و انقلابیون به شدت از شرایط فعلی ناراضی هستند؛ حلقه جدیدی از مدیران در حال ورود به ساختار اداری کشور هستند که در آرمانگرا بودن شباهت زیادی با مدیران نسل اول انقلاب دارند. انقلابی هستند و برای اصلاح سیستم و کارکرد نظام وارد گود شده‌اند؛ اما آنها به سرعت و به شدت آماده تاثیرپذیرفتن از شرایطی هستند که نهایت آن تبدیل آنها به محافظه‌کارانی تاییدکننده وضع موجود است. مدیران جوان انقلابی تازه سکان به دست گرفته اولا در معرض قرار گرفتن در شرایط طبیعی دیالکتیک قدرت و محافظه‌کاری هستند. حتی اگر تجربه نسل سوم مدیران جمهوری اسلامی که محافظه‌کارانی عمیق بودند نیز وجود نداشت؛ شکل به قدرت رسیدن افراد در جامعه ایران که اندکی غیرسیستماتیک و اتفاقی است؛ در شرایطی که میزان طمع‌کنندگان به قدرت به حداکثر شرایط قابل تصور در جامعه ایران رسیده‌است؛ رابطه متناسبی میان قدرت و محافظه‌کاری به وجود می آورد. مدیر جوان انقلابی داستان ما به شدت در معرض قرار گرفتن در شرایطی است که تصور کند برای از دست ندادن این سنگر از انقلاب فعلا لازم است که به اولویت محافظه‌کاری روی آورد تا حداقل این سنگر به دست غربگرایان نیفتد؛ این اولین خطری است که یک مدیر جوان انقلابی در شرایط فعلی جامعه ایران را تهدید می‌کند. در شرایطی که همه رقبای فکری و حتی هم‌گروهان فکری منتظر نشسته‌اند تا مدیر جوان انقلابی اشتباهی کند و او را از صدر به ذیل آوردند؛ محافظه‌کاری و تثبیت وضع موجود و رسیک نکردن برای بهبودهای ساختاری اولین گزینه هر کسی است که برای رفتار و عملکردش از آرمانش دستور نمی‌گیرد. اما در چنین شرایطی انتظارها از مدیران انقلابی جوان این است که اولا علم جنگ علیه همه دوستداران حفظ وضع موجود بلند که چیزی جز آرمان‌های زدوده شده نیست بردارند و انقلابی در ساختارهای فعلی موجود به وجود آوردند.

از طرف دیگر سنت نهادینه شده در نسل دوم مدیران بعد از انقلاب؛ مدیرانی که با دوره سازندگی به روی کار آمدند؛ محافظه‌کاری‌ای عمیق و طبیعی جلوه داده شده است. مدیران نسل دوم انقلاب که اصرار زیادی بر تداوم وضع جنگ و تحریم و ابتدای انقلاب برای اثبات وضعیت استثنائی جامعه و تداوم محافظه‌کاری مستلزم آن داشتند؛ آن‌چنان در طبیعی کردن این محافظه‌کاری کوشیدند که به تدریج یکی از سرلیست‌های وظایف مدیران در ایران؛ تلاش برای بلند نشدن سروصدا از هر جای ممکنی شد: جایی را که به دست شما داده‌اند جوری اداره کنید که کسی اعتراض نکند و همه اجزای دولت و حکومت راضی از عملکرد شما به خانه‌هایشان بروند. چنین تلقی تاسف‌برانگیزی از مدیریت در جمهوری اسلامی به تدریج آنقدر ریشه دواند که هم اکنون در کمین مدیران جوان و آرمانگرای انقلابی ماست.بهم نخوردن آرامش مدیریتی در جامعه ایران به این ترتیب به یکی از سرفصل های مدیریتی در ایران تبدیل شد. صدایی از جایی بلند نشود و کسی دادش درنیاید و همه در آرامش در کنار هم زندگی کنیم و این دومین خطری است که در کمین مدیران جوان انقلابی است . این کار سخت اما آرمانگرایانه‌ای است که مدیران جوان انقلابی در برابر همه وسوسه‌های تولیدکننده توهم «استثنائی بودن» وضعیت فعلی ایران بایستند و به محافظه‌کاری مولد آن اهمیتی ندهند. امروز ایران در یکی از پرثبات‌ترین دوره‌های تمام تاریخش قرار دارد و با وجود همه تهدیدها علیه ایران، همگان می دانند که قدرت فرامرزی ایران که هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای سرزمینی را نیز تحت تاثیر قرار داده است، ثبات و قدرت حکومت ایران را تثبیت‌شده تر از هر وضع دیگری کرده است. این فریب وضعیت استثنائی و توهم ناامیدی همه مردم از حکومت که تبعات سیاسی و اجتماعی فراوانی دارد اینجا دربست در خدمت محافظه‌کاری و جلوگیری از هر نوع اقدام سیاسی و انقلابی ساختارشکن قرار می‌دهد؛ حتی در حد بهم زدن ساختار آرشیو یک سازمان.

کاملا قابل‌پیش‌بینی است که هر کار ساختارشکن و ضدمحافظه‌کارانه‌ای که در ایران انجام شود و سروصدایی کند بلافاصله تلفن‌های مدیران جوان قصه ما شروع به زنگ خوردن می‌کند. آن طرف خط، مدیران رده بالایی هستند که مدیر جوان را انذار می‌دهند از نزدیک شدن به کاری که انجام گرفته است اضافه کنید به همه این شرایط بحث پچیده تلفن‌های مدیریتی در ایران را. کاملا قابل‌پیش‌بینی است که هر کار ساختارشکن و ضدمحافظه‌کارانه‌ای که در ایران انجام شود و سروصدایی کند بلافاصله تلفن‌های مدیران جوان قصه ما شروع به زنگ خوردن می‌کند. آن طرف خط، مدیران رده بالایی هستند که مدیر جوان را انذار می‌دهند از نزدیک شدن به کاری که انجام گرفته است و تشویق می کنند به بازگشت به مرزهای آرامش و بی‌خیالی و حجم این تلفن‌ها در مواقعی آنقدر زیاد می‌شود که مدیر جوان واقعا تصور می‌کند که حیات انقلاب را به خطر انداخته است؛ همه چیز را دگرگون کرده است و حالا بازگشت او به مرزهای قبلی، سند ادامه حیات نظام است. معضل تلفن‌های مدیریتی اگر چه به نظر بسیار ساده می آید اما بخش مهمی از محافظه‌کاری‌های ناخواسته مدیران انقلابی در این سالهای اخیر به این تلفن‌ها بستگی دارد. 

اما آنچه در نکته سوم به شدت حائز اهمیت است و به شدت تاسف‌برانگیز است اما اگر یاد نشود درب‌های محافظه‌کاری به روی این متن نیز باز می‌شود؛ تغییر در شرایط اخلاقی و انگیزه‌های پررنگ آرمانی در بین جوانان انقلابی‌ای است که مدیر می‌شوند. جوانان انقلابی نسل اول انقلاب که مدیریت جامعه را در بخش‌های گوناگون به دست گرفتند در طوفان‌های انقلاب و کودتا و رزم آبدیده شده بودند و آرمان‌گرایی آنها اولا وابسته به بودن یا در مقابل جناحی بودن نبود و دوما نشان داده بودند که از هزینه دادن برای این آرمان به هیچ وجه کوتاه نخواهند آمد و این آن چیزی است که نشانه‌های بعضا قدرت‌طلبی در بین مدیران جوان انقلابی و تمایلات آنها برای سریع‌تر طی کردن پله‌ها یا اتوبوسی آوردن و بردن زیردستان تردیدهایی درشباهت های این شکل از آرمان‌گرایی با آرمانگرایی اصیل انقلابی به وجود می آورد.

انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcezw8xfjh8oni.b9bj.html
مرجع : مهر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی