«کلمبوس»، ساخته هاتف علیمردانی، نقدی به مهاجرت دارد، اما عموم تولیدات این چنینی نگاه کارشناسانهای به این موضوع ندارند و فقط در پی نقد مقوله مهاجرت هستند.
اشتراک گذاری :
خبرگزاری تقریب، حوزه فرهنگ و هنر: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فیلمهای بسیاری درباره مهاجرت ساخته شده، «سرزمین آرزوها»، «ویزا»، «آدم برفی» و... از جمله این آثارند. این فیلمها عمدتاً بدون منطق روایی، نگاهی منفی به این مقوله دارند و در تلاشاند بگویند که فرنگ سرزمین جذابیتهای کاذب و دروغ است و ایرانیان فقط در سرزمین مادریشان در خوشبختی و آرامش هستند؛ این رویکرد به هیچ وجه تأثیر مثبتی ندارد.
متأسفانه این روزها رویهای ناشایست در سینمای ایران رایج شده که با فریب مخاطب همراه است و پخش تیزر طنز مخاطب را روانه سینما میکند و سازندگان با انتخاب لحظات شاد، تداعیگر یک فیلم کمدی برای مخاطبان هستند، اما پس از مشاهده فیلم پی میبرند که این اثر در ژانر کمدی نیست. این شکل از تبلیغات رویهای ناشایست برای کشاندن مخاطب به سینماست و این نکته در مورد فیلم کلمبوس هم رخ داده است. نکته جالب اینجاست که عموم دستاندرکاران این آثار در مصاحبههایی که بعد از اکران انجام میدهند، بیان میکنند که فیلمشان طنز نیست تا به نوعی تیزرهای پخششده را توجیه کنند. این اقدام فقط راهکاری برای فریب مخاطب است و انتظار میرود در این زمینه اخلاقی عمل شود.
درباره فیلم کلمبوس باید گفت که این اثر فیلمی متوسط از هاتف علیمردانی است که قصهای ساده را با زبانی دلچسب برای تماشاگر روایت میکند. این اثر وقایعنگاری خوبی درباره اتفاقات روز جهان و جامعه دارد که هاتف علیمردانی توانسته نگاه خوبی به آن داشته باشد؛ مثلاً صحنههایی که انتخابات آمریکا را نمایش میدهد، دقیقاً مبتنی بر واقعیات اجتماعی است که در آن برهه به وقوع پیوست.
موضوع دیگری که فیلم به آن اشاره دارد بحث مهاجرت است. با آمدن ترامپ قوانین مهاجرتی در آمریکا تغییر کرد و سختگیری فراوانی در این زمینه اعمال شد. به همین دلیل عده بسیاری با این قانون برای ورود به آمریکا دچار مشکل شدند که به گواه کارگردان، او نیز دچار این مشکل شده و با این معضل دست و پنجه نرم کرده است.
بحث بعدی به پایانبندی فیلم مربوط میشود. در پایان فیلم پیامی شعاری ارائه شده است. البته شاید کارگردان به واسطه برخی معذورات مجبور بوده چنین سکانسی را در فیلمش بگنجاند، ولی این موضوع بهانهای برای پایان شعاری فیلم نیست. در این بخش کارگردان با نشان دادن تصاویری شاد از داخل کشور و تصاویری فلاکتبار از خارج این تصور را ایجاد کند که مهاجرت در هیچ شرایطی صحیح نیست، اما در حقیقت بسیاری از آقازادهها به بهانههای مختلف به خارج از کشور سفر میکنند. دیگر این قبیل اظهارنظرها خریداری ندارد.
نقد فنی این فیلم حاکی از آن است که انتخاب بازیگران این فیلم به نظرم یکی از اتفاقات بسیار خوب در آثاری است که درصدد فروش خوب هستند. فرهاد اصلانی، سعید پورصمیمی و به ویژه مجید صالحی بازی بسیار خوبی از خود ارائه کردهاند، حتی شبنم مقدمی، هانیه توسلی و فریده سپاه منصور هم نقشهای خود را به زیبایی ایفا کردهاند.
نکته دیگر اینکه عموم بازیگرانی که با نقش طنز در سینما مطرح میشوند بعد از مدتی، قالبی خاص در بازیهایشان قابل لمس است که آنها را تبدیل به کلیشه میکند، اما مجید صالحی چنین نیست و در نقشهای مختلف بازیهای گوناگونی را ارائه کرده است و این ویژگی یکی از توانمندیهای این بازیگر است که در کمتر بازیگری مشاهده میشود؛ همچنین فرهاد اصلانی و هانیه توسلی نقشی را ایفا کردهاند که کمتر از آنها مشاهده شده است.
کارگردانی این اثر نمره مثبتی نمیگیرد، زیرا وقتی آباجان را که اثر قبلی علیمردانی است با کلبوس مقایسه میکنیم، درمییابیم نه تنها رشدی نبوده، بلکه شاهد افت کیفیت در کار این کارگردان هم هستیم، اما تدوین خوب این اثر ریتمی تند به این فیلم داده است. نکته بعدی به طراحی لباس این فیلم مربوط میشود که به نظرم یکی از نواقص فیلم است که انتظار نمیرفت در فیلمهای علیمردانی به این شکل ناخوشایند ارائه شود.
در پایان باید گفت، که فیلمهایی نظیر کلمبوس و مارموز به لحاظ ساختار و کیفیت استانداردهای بالاتری در مقایسه با سینمای بدنه دارند که مخاطب میتواند با مشاهده آنها با رضایت بیشتری سالن را ترک کند.