تاریخ انتشار۱۸ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۳:۰۷
کد مطلب : 384542

​ عامل برتری شهدای کربلا از شهدای قیام توّابین

عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) گفت: بی‌بصیرتی، ضعف و خودباختگی، جرأت نداشتن برای هزینه کردن در راه امام(ع) و ترس از کشته شدن، مهم‌ترین دلایل عدم همراهی کوفیان با امام حسین (ع) است.
​ عامل برتری شهدای کربلا از شهدای قیام توّابین
به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، امروز یکشنبه 18 آذر و اول ربیع الثانی مصادف سالروز قیام توّابین به خونخواهی امام حسین (ع) است. بعد از جریان شهادت امام حسین (ع)، بسیاری از کسانی که با وعدۀ بیعت، امام (ع) را دعوت کرده بودند اما بیعت نکردند، از خطای خویش در پیمان‌شکنی و یاری نرساندن به امام (ع)، سخت پشیمان شدند، لذا تصمیم گرفتند گناه و اشتباه خویش را جبران کنند. چند ماه بعد حدود 100 نفر از شیعیان در خانه «سلیمان بن صرد خزاعی» که از چهره‌های سرشناس کوفه بود، گرد هم آمدند. سلیمان در این جلسه با اشاره به آیه 54 سوره بقره و توبه قوم موسی(ع) خطاب به حاضران گفت: ما وعده یاری به اهل بیت پیامبر (ص) دادیم، اما یاریشان نکردیم. در انتظار فرجام کار ماندیم تا آن که فرزند پیامبرمان کشته شد. حال خدا از ما راضی نمی‌شود مگر آنکه با قاتلان او بجنگیم، شمشیرها را تیز و اسب و نیرو فراهم کنید تا فراخوانده شوید. (بحارالانوار، ج 45، ص 355). پس از سخنان سلیمان، دیگر بزرگان شیعه و یاران امام علی(ع) نظیر مسیب بن نجبة فزاری، رفاعة بن شداد بجلی، عبدالله بن وال تمیمی و عبدالله بن سعد ازدی به سخنرانی پرداختند و سر انجام سلیمان بن صرد خزاعی به رهبری قیام برگزیده شد. (ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص160). در همین راستا گفت‌وگویی را با حجت‌الله ایزدی محقق تاریخ اسلام و عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین (ع) ترتیب دادیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

* لطفاً درباره زمینه‌های شکل‌گیری قیام توابّین توضیح دهید.

برای سخن گفتن در این باره نیاز به ریشه‌یابی این قضیه در طول تاریخ هستیم. درباره اینکه چرا مردم کوفه همراهی لازم را با امام حسین (ع) نکردند نظرات مختلفی بیان شده است، به عنوان مثال، اگر شریح قاضی به حق شهادت می‌داد، اگر ابن‌زیاد در منزل هانی توسط مسلم بن عقیل کشته می‌شد و ...، اگر یکی از این اتفاقات رخ می‌داد، شاید جلوی بسیاری از کشتارها گرفته می‌شد، بی‌تردید تمام این اماها و اگرها نمی‌تواند به تنهایی تاریخ‌ساز و اثرگذار باشد، آنچه مهم است این است که مردم در اندیشه‌های سیاسی اسلام، واقعاً نتوانستند معنای صحیحی از امت اسلام را که با محوریت امام (ع) شکل می‌گیرد، فهم کنند، تعصبات قبیله‌ای یکی از دلایل این عدم فهم بوده است. به عبارت دیگر همان چیزی که باعث شد آنان پیامبری پیامبر اکرم (ص) را نپذیرند، همان باعث شد که به راحتی امامت اهل بیت (ع) را نپذیرند. آنان در دل به نبوت پیامبر یقین داشتند، اما چون منافعشان با به قدرت رسیدن پیامبر (ص) به خطر می‌افتد، او را نپذیرفتند، این اتفاق در مورد امامت اهل بیت (ع) نیز رخ داد.

در روابط قبیله‌ای اگر قبیله‌ای شاعری داشت، قبیله مقابل هم شاعری معرفی می‌کرد، اگر قبیله‌ای پهلوانی داشت، قبیله دیگر نیز پهلوانی معرفی می‌کرد، اگر قبیله‌ای فرد سخاوتمند و بخشنده‌ای داشت، قبیله دیگر نیز چنین فردی را معرفی می‌کرد و بدین ترتیب سعی می‌کردند در این تفاخرها کم نیاورند. حال یکی از همین طوایف به یک شکلی سعی می‌کرد با بنی‌هاشم هم‌وزنی و هم‌سنگی ایجاد کند تا با آنها زیاد فاصله نداشته باشد، اینک خدا پیامبری از بنی‌هاشم فرستاده که پیغمبر خاتم هم بود، برای برخی قبائل و طوائف سخت بود زیرا آنان نمی‌توانستند فردی مانند او را معرفی کنند، لذا وقتی دیدند این امتیاز را نمی‌توانند بدست بیاورند، گفتند همان بهتر که برای بنی‌هاشم هم ایجاد نشود، آنان از روی یقین این کار کردند، آنان می‌دانستند که او پیامبر خاتم است و نمی‌توانند برای هم‌وزنی با آنها پیامبری مثل او بیاورند، لذا سعی ‌کردند جلوی او را بگیرند و با این رفتار، امتیازات قبیله‌ای در برابر حق قرار گرفت.

با این وجود برنامه خداوند جلو رفت و پیامبر (ص) به پیروزی رسید، وقتی این اتفاق افتاد گفتند گرچه نبوت را از دست دادیم، اما دیگر اجازه نخواهیم داد آنان در امامت از ما جلو بیافتند، می‌گفتند امامت باید افتخاری باشد که میان قبائل مختلف بچرخد. آنان در شورای 6 نفره‌ای که تشکیل دادند تمام تلاششان را کردند تا هر فردی غیر از امیرالمومنین (ع) به مقام خلافت برسد، چراکه یقین داشتند اگر حضرت علی (ع) خلیفه بشود دیگر امیدی به خلافت آنها نیست، اما اگر خلافت در قبایل نوبت به نوبت بچرخد، سرانجام نوبت ما نیز فرا می‌رسد، اما خداوند برنامه و توطئه دشمنان را خنثی کرد و امامت را در نسل امام حسین (ع) جریان داد.

 

* به نظر می‌رسد یکی از شگردهای دشمن برای دور کردن مردم از امام حسین (ع) و عدم همراهی با آن حضرت، استفاده از ابزار رسانه و تبلیغات بوده است.

بله همینطور است، دشمن با استفاده از ابزار رسانه، در میان مردم رعب و وحشت ایجاد کرد، مدام از قدرت خود می‌گفتند، از فشار بر خانواده و قتل آنان در صورت حمایت از حضرت می‌گفتند. آنان با استفاده از ابزار رسانه و تبلیغات گسترده، مردم را بر سر دوراهی قرار می‌دادند، دوراهی که در نهایت منجر به انتخاب یک راه می‌شد؛ رها کردن امام و رفتن به سوی راحتی و آسایش. از طرف دیگر، سخت‌گیری‌ها و مظلوم‌کشتی‌های «زیاد ابن اُبی» در عراق و به خصوص کوفه، باعث ایجاد رعب و وحشتی عجیب میان مردم شده بود، طوری که خودباوری از مردم گرفته شد و وقتی عبیدالله بن زیاد به کوفه‌ آمد مردم به یاد پدرش افتاده و دست‌ها و پاهایشان به لرزه افتاد. عبید الله بن زیاد وقتی وارد کوفه شد تعداد اندکی از سربازانش را همراه خود آورد و همه مردم کوفه گمان کردند که او امام حسین (ع) است و با شور و شوقی وصف‌ناپذیر به استقبالش آمدند، اما وقتی دیدند آن فرد امام نیست و عبید الله بن زیاد است، ترس وجودشان را فراگرفت.

* به نظر شما چرا مردم کوفه که در آن زمان تعداد قابل توجهی هم بودند از عبید الله بن زیاد که فردی تنها و یا با تعدادی انگشت‌شمار از سربازانش بود، ترسیدند؟ آیا کوفیان نمی‌توانستند او را همانجا به قتل برسانند؟

کوفیان با دیدن او ترسیدند چون جنایات و کشتارهای گسترده و وحشیانه پدرش «زیاد ابن اُبی» را هنوز در ذهن داشتند و تا عبیدالله را دیدند، گفتند این پسر همان پدر است. این امر درباره قوم بنی‌اسرائیل نیز رخ داده است، فرعون بنی‌اسرائیل را ترساند و به خاطر همین ترس، مردم از او اطاعت می‌کردند یا در گزارشات تاریخی داریم که پسران و مردان را می‌کشتند و زنان را به کنیزی و بردگی می‌گرفتند. این رفتارها باعث خودباختگی و افزایش روحیه بردگی در میان مردم شد. به همین خاطر بود که قوم بنی‌اسرائیل در پذیرش دعوت حضرت موسی (ع) تعلل می‌کردند و بهانه می‌آوردند و حتی گفته شده که آنان خطاب به حضرت موسی (ع) گفتند تو با خدایت به جنگ با دشمن برو، ما بعداً می‌آییم، آنان شجاعت نداشتند، این همان وضعیتی بود که بر اثر رفتار بنی‌امیه در کوفه و در میان کوفیان ایجاد شد.

ترس از مرگ و خودباختگی کوفیان را از همراهی امام بازداشت

* به نظر شما مهم‌ترین دلیل عدم همراهی مردم کوفه با امام حسین (ع) چه بود؟

کوفیان به معنای واقعی امام یعنی امامی را که احاطه بر عالم و آدم دارد نمی‌خواستند، بلکه رهبری می‌خواستند که زیاد به فعالیت‌های آنان کار نداشته باشد، اعتراضی نکند، نماز جماعتی به امامت او برپا شود و نهایتاً بعد از نماز چند نکته در قالب توصیه بیان کند و ...، آنان چنین امامی می‌خواستند، با این وجود وقتی دیدند برای بودن با امام (ع) نیاز به هزینه کردن است، قید هزینه دادن را زدند و امام (ع) را تنها رها کردند. بی‌بصیرتی، ضعف و خود باختگی، جرأت نداشتن برای هزینه کردن در راه امام و ترس از کشته شدن، مهم‌ترین دلایل عدم همراهی کوفیان با امام حسین (ع) است. پس از شهادت امام حسین (ع) و خطبه‌های مختلفی که توسط حضرت زینب (س) و امام سجاد (ع) قرائت شد، بذر بیداری و خودباوری در قلوب مردم پاشیده شد و منجر به شکل‌گیری قیام‌های مختلف به خوانخواهی امام حسین (ع) شد که از جمله مهم‌ترین آنها قیام توّابین است.

عامل برتری شهدای کربلا از شهدای قیام توّابین

* رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره قیام توابین می‌فرماید: «شهدای کربلا هم شهید شدند، توابین هم شهید شدند. فاصلۀ زمانی بین آنها هم خیلی زیاد نبود؛ اما شهدای کربلا در عرش انسانیت قرار دارند، شهدای توابین نه؛ مقامشان با آنها خیلی فرق دارد. چون شهدای کربلا به ندای حسین بن علی(ع) در وقتِ خود پاسخ دادند؛ اما توابین به ندای آن حضرت، بعد از گذشتن وقت پاسخ دادند. فرقش این است (8/6/78)».

بله به نکته مهمی اشاره کردید، عبید الله ابن حرّ جعفی داستان عجیبی دارد، او چهره شناخته‌شده‌ای بود؛ رزمنده‌ای بوده که مدتی در کنار حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام قرار داشته و بعد از مدتی از آن حضرت جدا شده و به سپاه معاویه پیوست. او کسی است که وقتی از سوی امام حسین (ع) فرا خوانده شد تا با نصرت امام (ع)، به عالی‌ترین درجات معنوی برسد، دست از یاری امام کشید و عرضه داشت: من را معاف کنید، من شمشیر و اسبی دارم که آن را به شما تقدیم می‌کنم، وقتی امام (ع) این سخن را شنید خطاب به او فرمود: حال که از نثار جان خود در راه ما خودداری می‌کنی، ما به شمشیر و اسب تو هیچ نیازی نداریم. عبید الله بن حرّ جعفی در نهایت و بعد از شهادت امام حسین (ع) از غم این موضوع که چرا امام زمان خویش را یاری نکرده است، سوخت و از دنیا رفت.

علاوه بر ماجرای قیام توّابین، یکی دیگر از مصادیق این فرمایش رهبر معظم انقلاب همین ماجرا عبید الله بن حرّ جعفی است. او به لحظه و در وقتِ خودش به ندای مولایش پاسخ نداد و سرانجام به سعادت نرسید، اما در مقابل فردی همچون زهیر بن قین بجلی با تصمیم به موقع و پاسخ به ندای ولیّ زمانه خود در وقتش به یکی از بزرگ‌ترین یاران با وفای امام حسین (ع) تبدیل شد که اکنون پس از گذشت حدود 1400 سال، همچنان شهادت، شجاعت، بصیرت و عزم او زبانزد خاص و عام است. مقام شهداء بسیار والاست و ما از درک و فهم آن عاجر هستیم، بر اساس روایات شهید به وجه‌الله نظر می‌کند، یا اولین قطره خونی که از شهید به زمین می‌ریزد، خداوند تمام گناه او را می‌آمرزد. یکی موقع است که شهید با تصمیم به موقع خود اثرگذاری خاصی در جامعه ایجاد می‌کند و با خونش روح حیات به جامعه می‌دمد و باعث تقویت جبهه حق و ضربه‌ای سخت به استکبار جهانی می‌شود، اما گاهی هم هست که خون هزاران نفر ریخته می‌شود اما اثرگذاری چندانی نمی‌تواند بگذار.

بزرگ‌ترین درس ماجرای قیام توّابین، اتخاذ تصمیم به موقع است

* به نظر شما چه درس‌ها و عبرت‌هایی از ماجرای قیام توّابین برای زندگی امروز می‌توان گرفت؟

ماجرای قیام توابین درسی بزرگ برای جامعه امروز ما محسوب می‌شود، ما باید در لحظات حساس بهترین تصمیم را بگیریم تا خدایی نکرده بعدها افسوس فرصت از دست رفته را نخوریم. مردم کوفه به ندای امام حسین (ع) در وقت خود پاسخ ندادند و بعدها افسوس این فرصت از دست رفته را خوردند و در نتیجه از کرده خود پشیمان شدند و در قالب قیام توابین علیه قاتلان آن حضرت برخاستند. اگر به موقع به فرمایش امام زمان و ولیّ زمانه خود گوش فرا دهیم، تاریخ را تضمین کرده‌ایم و اگر چنین نکنیم تاریخ را به انحراف کشانده‌ایم. یک صحنه تمرینی برای این موضوع نحوه رفتار ما و سایر مسئولان در قبال رهبر معظم انقلاب است.

امروز در غالب جوامع اسلامی خرافات اموی رواج دارد که اوج آن در گروهک تروریستی داعش و القاعده است. امیرالمومنین (ع) در روایتی می‌فرمود به زودی زمانی فرا می‌رسد که از اسلام جز اسمی و از قرآن جز رسمی (خطی) باقی نمی‌ماند و این چیزی است که امروز در برخی جوامع به عنوان میراث شوم اموی شاهد آن هستیم. اگر بخواهم به صورت مصداقی به یکی از آن موارد اشاره کنم می‌توانم از اعتقاد به مُرجعه‌گری نام ببرم. بر اساس این عقیده در دوران گذشته خیلی‌ها معتقد به مُرجعه‌گری شدند. آنان هیچ اعتقادی به عمل نداشتند، بر اساس این عقیده فرد می‌تواند بگوید مسلمان است و شراب هم بخورد و هر گناه دیگری را مرتکب شود. می‌گفتند فرد با همان ایمانی که به دنیا می‌آید با همان ایمان هم از دنیا می‌رود، نه کار خیر باعث افزایش ایمان و نه کار ناشایست باعث کاهش ایمان در او می‌شود، بهشت و جهنم به اعمال ما ربطی ندارد و خدا هرکه را بخواهد به بهشت و هرکه را بخواهد به جهنم می‌برد، مُرجعه‌‌گران چنین عقایدی داشتند. اینها چیزهایی است که امروز در برخی جوامع اسلامی به وضوح دیده می‌شود. خوشبختانه با پیروزی انقلاب اسلامی و الهام‌گیری از قیام سیدالشهداء(ع), اسلام ناب نبوی (ص) باغلبه بر اسلام اموی راه عزت و سعادت را به روی بشریت گشود.

انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcdoo0sxyt0jk6.2a2y.html
مرجع : تسنیم
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی