به گزارش حوزه اندیشه
خبرگزاری تقریب، سید علی موسوی جرف مشاور دبیرکل و مدیرکل امور مجلس مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی یادداشتی با موضوع راهبرد «رسانهنگاری اسلامی» زمینه ساز وحدت اُمت برای پیروزی قدس شریف با تأکید بر دکترین موعودگرایی در اختیار
خبرگزاری تقریب قرار داد که مشروح این یادداشت در ادامه میآید:
چکیده
چنانچه بپذیریم استراتژی غرب در حمایت از رژیم غاصب صهیونیستی و نفی جایگاه قدسشریف، در کنار حمایتهای نظامی و مالی تروریستی، بر پشتیبانی رسانهای راهبردی استوار است، «مسئولیت رسانهای جهان اسلام در بسیج امتاسلامی» برای مقابله با این «تروریسم رسانهای» امری مهم مینماید. لذا ضرورت دارد برای روشنگری آرمانگرایانه نسبت به تدوین و کاربست راهبرد «رسانه نگاری اسلامی» با هدف زمینهسازی وحدت آفرینی اسلامی برای پیروزی قدس شریف با تأکید بر دکترین موعودگرایی اقدام نمود. چنانچه روشن است «برای مقابله با موعودگراییرسانهای»که توسط امپریالیبسم رسانهای غربی و صهیونیستی برای عدم تحققغایی وحدتاسلامی اجرایی میشود، باید چهار مرحله چرخهای «رصد، نقد، پاسخ و بازتاب» را طی نمود.
نتیجه پژوهش پیش روی اذعان دارد راهبرد برساخت رسانهای از موعودگرایی با محوریت زمینهسازی وحدتاسلامی بهمنظور پیروزی قدسشریف، در صورتی بهینه خواهد بود که محصول دیالکتیک هر سه شیوه تعامل (رو در رو، رسانهای و شبهرسانهای) باشد. از این روی، برای «عملیاتیسازی» ضرورت دارد «عناصر جغرافیایی قوامبخش» نظیر زبان، ابزارها و نهادهای رسانهای، مخاطب گزینی رسانهای و محصولات رسانهای فراهم آید تا راهبردی کاربردی برای تحقق موعودگرایی پیروزی قدس شریف حسب وعده قرآنی در آیه 7 سوره اسراء: «وَلِیَدْخُلُواْ الْمَسْجِدَ كَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَلِیُتَبِّرُواْ مَا عَلَوْاْ تَتْبِيرًا» باشد.
مقدمه
یکی از عناصر اثرگذار و نقش آفرین در عرصه های مختلف حیات اجتماعی بشر «رسانهها و وسائل ارتباط جمعی» است. رسانهها به عنوان مهمترین ابزار گردش اطلاعات و انتقال پیام به مخاطب توانسته است نقشهای بی بدیل را در سرنوشت گروه های انسانی و ملتهای مختلف ایفا نماید همانگونه که در انقلابها و بیداریهای اخیر امت اسلامی نیز سَر رشته اطلاعرسانی اهداف و پیام نهضت ها را بر عهده داشته است.
چنانچه روشن است اشکال جدیدی از تروریسم در سال های اخیر در نظام بینالملل بوجود آمده است که پس از دگردیسی ایجاد شده در حوزه قدرت از - نظامی به فرهنگی قابل روئیت است. در واقع نظام لیبرالیستی حاکم بر نظام بینالملل- با محوریت تفکر صهیونیسم- ، پس از دگردیسی از قدرت –نظامی به قدرت فرهنگی، در یک تغییر رویکرد جدید به انجام ترور، حذف و سانسور گفتمانهای دیگر و جریان هایی که از آن حمایت می کنند، پرداخته است که از آن می توان به «تروریسم رسانهای» تعبیر کرد. این رویکرد رسانههای مسلط نظام بین الملل، در تداوم جریان مبارزه علیه کشورهای ثالثی انجام می گیرد که خواستار تداوم حیات خود برمبنای اصول وارزش های اعتقادی وملی بویژه اسلامی، خارج از گفتمان مسلط اومانیستی جاری است. این مسأله از دو منظر قابل بررسی ومشاهده است: اولاً نحوه اطلاعرسانی و انعکاس تحولات صورت گرفته در کشورهایی نظیر بحرین، فلسطین، سوریه، یمن و... توسط رسانههای غربی و عربی وابسته و ثانیاً در رابطه با حذف شبکه های رسانهای کشورهای اسلامی بویژه جمهوری اسلامی ایران از ماهوارههای مختلف بینالمللی. در این پژوهش بر آنیم تا با بررسی مصادیق و وضعیت کنونی حاکم بر رسانهها، به منظور کم رنگ نمودن اهداف از پیش تعیین شده تروریسم رسانهای با شالوده تفکر صهیونیستی، نحوه تدوین و کاربست راهبرد «رسانهنگاریاسلامی» موعود گرا با هدف زمینهسازی وحدت آفرینی اسلامی برای پیروزی قدسشریف را تبیین نموده وبه اهمیت این موضوع در خلق امت واحده اشاره کنیم.
طرح مسئله
«کاستلز» ظهور جامعه، فرهنگ و اقتصاد جدید را در بارقه انقلاب تکنولوژی اطلاعاتی که در امریکا در دهه 1980 شروع شده جستجو می کند. این انقلاب به ظهور آنچه کاستلز آن را سرمایه داری اطلاعاتی (informational capitalism) و جوامع اطلاعاتی (informational societies) می نامد منجر می شود. او معتقد است در مبارزه با سرمایه داری اطلاعاتی و مشکلات ناشی از آن، امید اصلی به جنبش های اجتماعی است که بر اساس هویت بنیان نهاده شده اند. کاستلز معتقد است جامعه شبکه ای به معنای انتهای سرمایه داری نیست. کاستلز، توسعه شبکه ها، فرهنگ مجازیت واقعی، اطلاعات گرایی و کاربرد آنها در سرمایه داری اطلاعاتی را مسئله ای بدون چالش در نظر نمی گیرد. افراد و مجموعه هایی در جهت حمایت و دفاع از هویت خویش به مبارزه برمی خیزند. بنابراین، خدا، ملیت، خانواده و ارتباطات، کدهای درونی هستند که مشخص می کنند کدام یک از جنبش های معاصر پیشرفت خواهد نمود. (Ritzer, 2008: 568-571)
جنبشهای جدید معاصر در مبحث آخرالزمان حساب جداگانهای باز کرده اند. اکنون فیلمهای سينمايي و مستند، سایتها و وبلاگهای بسياري درباره آخرالزمان طراحي شده است. براي سال 2011، 45 فيلم سينمايي با مقولات آخرالزماني اکران خواهد شد. آنها در سبکهای مختلف آثاري چون «سياره میمونها»، «روز استقلال»، «ماتريکس» و... را بدون مستقیمگویی ساخته و به شکلي بسيار ظريف در يک فيلم 120 دقیقهای، تنها 3 دقيقه به بيان اعتقاداتي چون «موعود جلوه دادن آمريکا و صهيونيست» پرداختهاند. (-news.comresalat 9/12/1389) در این راستا دکترین «رسانهنگاریاسلامی» با بهرهگیری از کدهای دینی موعودگرا مانند خدا، انتظار، عدالت، جهاد و منجی میتواند در عصر سرمایهداری اطلاعاتی، از آموزههای اصیل الهی پاسداری نماید. با این همه، مطابق کاستلز که جنبشها برای موفقیت باید بر پایه اطلاعات و شبکهها شکل بگیرند (Ritzer, 2008: 570) دکترین «رسانهنگاریاسلامی» برای جهانی شدن می تواند از ابزارهای ارتباطی نوین و رسانه های جدید به منظور تحقق آرمانهای موضوعی -نظیر زمینهسازی رسانهای وحدت اُمت برای پیروزی قدس شریف- بهره گیرد. در این قالب میتوان چندین سؤال اساسی را مطرح نمود:
ـ برای ارتباط بین رسانهها و دکترین موعودگرای زمینهسازِ وحدت، چه مدلی را میتوان طراحی نمود؟
ـ راهبردهای اساسی بهره گیری دکترین «رسانهنگاریاسلامی» از رسانههای ارتباطی نوین و قدیم با بهرهگیری از کدهای دینی موعودگرا بر اساس این مدل چیست؟
ـ بر اساس این مدل، چگونه میتوان با آسیب های احتمالی رسانههای معاند با «رسانهنگاریاسلامی» موعودگرامقابله نمود؟
این نوشتار، مي كوشد به این سه سؤال کلیدی پاسخ گوید.
تعریف مفاهیم پایه و اساسی
رسانه های همگانی: رسانه های همگانی (mass media) عبارت از آن وسیله ارتباطی است که مورد توجه جماعت کثیری قرار دارد. (کازنو، 1373: 21) در نظریه های سیبرنتیک رسانه ها را در پنج قسمت رسانه فرستنده، محتوای پیام، گیرنده، وسیله ارتباطی و نتایج پیام دریافت شده مطالعه می کنند. (همان، 12)
تامپسون ـ نظریه پرداز رسانه ـ بین سه نوع تعامل که به واسطه رسانه های ارتباطی ایجاد می شود تمایز قایل میشود: تعامل رودررو، تعامل رسانه ای و تعامل شبه رسانه ای. (تامپسون، 1380)
مدیریت راهبردی: مکاتب مدیریت راهبردی دو دسته کلیاند: دیدگاه تجویزی و دیدگاه توصیفی. (علی احمدی، 1382: 65) بر اساس دیدگاه تجویزی، مدیریت راهبردی عبارت است از طراحی و تنظیم و ارزیابی کلیه اقدامات و عملیاتی که سازمان را قادر می سازد آینده را دقیق تر و روشنتر ترسیم کند. اما بر اساس دیدگاه توصیفی تأکید بر تفکر و اقدام به موقع است، نه داشتن برنامۀ آماده و حجیم راهبرد. بر این اساس مدیریت راهبردی یک فرآیند تصمیم گیری متکی بر آزمایش و تجربه است. (علی احمدی، 1382: 103) دیدگاه ترکیبی با در نظر گرفتن معایب و نارسایی های دیدگاه تجویزی و قابلیت های اجرایی بیشتر دیدگاه توصیفی به وجود می آید. (همان: 109)
برساخت های موعودگراییرسانهای اسلامی و جایگاه رسانه ها
یکی از رویکردهایی که در راهبردهای رسانهای موعودگراییرسانهای میتوان از آن بهره گرفت رویکرد برساختگرایی (constructionist perspective) است. بر این اساس، آنچه از موعودگراییاصیل و واقعی اقتباس شده و مخاطبان عام از آن بهره میگیرند مسیری مستقیم نیست، بلکه مسیری چندلایه و حتی انعکاسی نیز محسوب میشود. به عبارت دیگر، مخاطبان عام به ندرت این توانایی را دارند که آموزههای موعودگراییاسلامی را از سرچشمههای اصیل آن دریافت کنند، بلکه آنها این آموزهها را از برساختهای تفسیری و بیشتر برساخت های رسانهای دریافت می کنند. بر این اساس می توان مدلی را از برساختهای موعودگراییترسیم نمود و جایگاه برساختهای رسانه ای را در میان سایر برساختها مشخص نمود. از این رهگذر می توان با اتخاذ راهبرد رسانهنگاریاسلامی موعود گرا، زمینهسازی وحدت امت برای پیروزی قدس شریف را محقق کرد.
بر اساس این مدل، برساختهای موعودگراییدرجاتی دارند. برساختهای درجه بالاتر از درجات پایین تر اخذ میشوند. از اين رو هرگونه اشتباه در برساخت درجه پایین تر در درجات بالاتر منعکس می شوند. بنابراين، نهادهای متناظر با درجات پایین تر باید مسئولیت انعکاس شبهات در آموزههای موعودگرایی را بپذیرند و پاسخگو باشند. «برساختهای روایتی منتسب به موعودگراییرسانهای شامل احادیث، ادعیه و روایت ها»، منبع و سرچشمه اصلی برساختهای موعودگراییرسانهای هستند. برساخت های تفسیری موعودگراییرسانهای به ب برساختهایی اطلاق می شوند که به تفاسیر احادیث و روایت ها و ادعیه اسلامی می پردازند. برساختهای رسانه ای بر اساس دو برساخت دیگر با ترکیب هنرهای تجسمی و گونه های ادبی (مانند شعر، داستان، نمایش نامه...) در قالب های مختلف کتاب، نمایش، فیلم، عکس، برنامه تلویزیونی... ارائه می شود. مخاطبان عام بر اساس برساخت های دیگر به ویژه برساخت رسانهای، فضای دیالوگ و گفت وگو را به وجود می آورند. این فضای گفت و گویی به تدریج به بخشی از فرهنگ عامه تبدیل شده و جزء ذخایر فرهنگی جامعه می گردد.
از نظر تاریخی نیز دشمنان موعودگراییرسانهای اسلامی تلاش کردهاند که به شیوههای مختلف در برساختهای موعودگرایی وحدت ساز، انحراف ایجاد کنند. تبارشناسی سیاست «موعودگراییهراسی» و «موعودگراییستیزی» نشان میدهد که دشمنان این تفکر اعتقادی اسلامی در طول تاریخ از رسانهها چه تعامل رودررو، چه تعامل رسانهای و اخیراً شبه تعامل رسانه ای بهره گرفته اند. این مسئله در دوران خلفای عباسی در جهان اسلام و پس از آن در جهان غرب نمودهای رسانه ای مختلفی داشته است. سابقه موعودگراییستیزی در قالب تعامل رودررو به دوره حیات حضرت مهدی برمی گردد. عباسیان برای مخدوش کردن چهره موعود امت اسلامی، سعی می کردند در جلسات رودررو و در مجالس با طرح مناظرات علمی این مهم را به سرمنزل برسانند.
از دیگر تلاش های آنان، اشاعه جبرگرایی بود که نتیجه فکری آن در موعودگراییانتظار منفی است. در عصر کنونی برساخت های رسانه ای جایگاه ویژه ای را در میدان برساخت فرهنگی موعودگرایی ایفا می کند. به واقع برساخت رسانه ای پلی بین برساخت های تفسیری مراکز علمی ـ پژوهشی (دانشگاه و حوزه) و برساخته ای مخاطبان عام محسوب می شود. اگر سازههای این پل، ناکارآمد و ریسمانهای این حلقه واسط پوسیده باشد، فرهنگ موعودگراییبه ملغمهای ناهمگون و به انحراف کشیده تبدیل خواهد شد و مدعیان دروغین و دشمنان راه را هموار دیده و مسیر موعودحقیقی را به انحراف خواهند کشید. نباید نقش رسانهها را در انحرافات دوره های پیشین موعودگراییاسلامی انکار نمود.
شیوه های برساخت فرهنگ رسانهای موعودگرایی
سؤال مهمی که پیش می آید این است که چگونه می توان بر اساس آموزه های موعودگرایی اسلامی زمینهساز وحدت امت برای آرمانهای موضوعی، فرهنگ رسانهای انسان ساز و جاذب مخاطب برساخت نمود.
برای پاسخگویی به این سؤال با الهام از تامپسون نظریه پرداز رسانه بهتر است بین سه نوع تعامل که به واسطه رسانه های ارتباطی ایجاد می شود تمایز قایل شده و شیوههای برساخت فرهنگ موعودگراییو شیوه های موعودگراییستیزی غرب را جستجو کنیم.
برساخت فرهنگ موعودگرایی با «تعامل رودررو»
این نوع تعامل در بافت هم حضوری به وقوع می پیوندد. برساخت فرهنگ موعودگرایی به این شیوه ویژگی گفت و شنودی (دیالوژیک) دارد به این جهت لازم است مبلغان این فرهنگ با روانشناسی و جامعه شناسی ارتباطات و انسان شناسی فرهنگی آشنایی داشته باشند. مهمترین وجه این نوع برساخت در عرصه کلان و جهانی برقراری ارتباط میان فرهنگی از طریق زبان و ارتباط غیرکلامی، یا آنچه ادوارد تی. هال (1959) زبان خاموش می نامد (فرارو، 1379: 77) است. داشتن مهارت در زبان دوم، مبلغان فرهنگ مهدویت را در عرصه جهانی قادر می سازد که انگاره های برقراری ارتباط را در بافت فرهنگی مناسب شان درک کنند و همچنین روابط نزدیک فراگیری با خارجیان برقرار سازند. 95 درصد از جهان به كمتر از 100 زبان صحبت می کنند. برساخت فرهنگ موعودگرایی با این زبان ها به برنامه ریزی گسترده ای نیاز دارد. بعد دیگر برساخت فرهنگ موعودگرایی، در نظر گرفتن ارتباط غیرکلامی است. حالات چهره، حرکات و اشارات دست، رابطه چشمی از جمله آنهاست. در برساخت فرهنگ موعودگرایی باید از این بعد کمال بهره را برد. غرب از تعامل رودررو برای مبارزه با فرهنگ موعودگرایی بهره میگیرد که نمونه آن کنفراس تلآویو بود. این کنفرانس که ظاهراً با هدف تحلیل انقلابهای اسلامی به خصوص انقلاب اسلامی ایران تشکیل گردید، در پایان به این نتیجه رسید که موعودگرایی انتظار سبز اسلام و شیعه را باید سیاه کرد. پس از این کنفرانس ساختن فیلم و بازی های رایانهای در خصوص مسئله موعودگرایی اسلامی به شکل چشمگیری گسترش یافت.
برساخت فرهنگ موعودگرایی با «تعامل رسانهای»
در تعامل رسانهای می توان فرهنگ موعودگرایی را در اشکال تعاملی همچون انامهنویسی ، گفت و گوی تلفنی، با استفاده از یک رسانه فنی (کاغذ، سیم برق، امواج الکترومغناطیسی و...) به افرادی که در دوردست از نظر مکان، زمان یا هر دو قرار دارند منتقل نمود.
شکل مدرن تعامل رسانه ای ایمیل و چت کردن است. این دو شیوه به سبب پتانسیلهای قوی که در خود دارند می توانند به شکل گسترده مورد استفاده قرار گیرند.
در اتاق چت فضایی برای دعوت از افراد وجود دارد که میتوان از آن بهره برد و به شیوه های ماهرانه زمینه آشنایی افراد را با فرهنگ موعودگرایی فراهم کرد.
برساخت فرهنگ موعودگرایی با «تعامل شبه رسانهای»
در تعامل شبه رسانهای، فرهنگ موعودگرایی توسط روابط اجتماعی احراز شده به واسطه رسانههای تودهای (کتاب، روزنامه، تلویزیون، رادیو، سایت، وبلاگ و...) منتقل می شود. شبه تعامل رسانهای مانند تعامل رسانهای در طول مکان و زمان گسترده است. در شبه تعامل رسانهای فرهنگ موعودگرایی برای گستره نامعینی از گیرندگان بالقوه ساخته میشود. شبهتعامل در نهاد خود ویژگی تکگویی دارد بدین جهت که جریان ارتباط یکطرفه است. در شبهتعامل رسانهای ابزار سینما از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زيرا تصویر و سینما، احساس و ادراک را به صورت توأمان درگیر میکند. و آنگهى، تصویر یک زبان بینالمللى است که حتى بدون دانستن زبان و کلام دیگرى مىتوان، پیام را به همهکس و در هر شرایطى منتقل ساخت. غرب در سالهای اخیر در مبارزه علیه موعودگرایی از شبه تعامل رسانهای در قالبهایی مانند تبلیغ جنگ آرماگدون و فیلم «نوستراداموس» و ارائه بازی کامپیوتری مشهور به «جهنم خلیج فارس» بهره می گیرد.
برساخت رسانهای به «روش دیالکتیک»
آنچه در مجموع باید گفت این است که برساخت رسانهای موعودگرایی زمینهساز وحدت امت، برای آرمان های موضوعی نظیر پیروزی قدس شریف، در صورتی بهینه خواهد بود که از هر سه شیوه تعامل (رودررو، رسانهای و شبه رسانهای) بهره بگیرد و محصول دیالکتیک هر سه آنها باشد. از طرف دیگر این برساخت باید در چرخه انتقال و بازخورد با مخاطبان عام نیز تقویت و اصلاح شود.
غرب از تعامل رودررو (کنفرانسها) به این نتیجه می رسد که برای مبارزه با موعودگرایی باید به ساخت فیلم و نوشتن کتاب و... روی آورد و بین سه شیوه برساخت مفاهیم در آنها هماهنگی و یکپارچگی وجود دارد. ترکیب تعامل رودرو با تعامل رسانهای و شبه رسانهای به گونه ای دیگر در راهبردهای رسانهای فرقه ضاله احمدیه به خوبی دیده می شود. آنها با تاسیس مدارس اسلامی و تبلیغ مستقیم در کشورهای مختلف از جمله سیرالئون، نیجریه، گامبیا و غنا در غرب افريقا و اوگاندا، کنیا و تانزانیا در شرق افريقا تلاش دارند ارتباط چهره به چهره مبلغان را با پیروان حفظ نمایند. از طرف دیگر با تعامل رسانهای و شبه رسانهای در قالب شبکه های ماهوارهای ، کتابها و مجلات این تعامل را تکامل می بخشند. نکته دیگر این است که آنها راهبردهای رسانهای خود را در بطن دردهای جسمی و روحی مردم پیاده می کنند؛ زيرا جسم و روح مجروح آمادگی بیشتری را برای سیراب شدن از معنویات چه اصیل و چه انحرافی دارد. تاسیس بیمارستان توسط این فرقه و استفاده از پزشکان و جراحان معتقد به این فرقه ها در این راستا قابل توجیه است.
با وجود آنکه مستندات تاریخی نشان می دهد که مدعیان دروغین در شکل تعامل رودررو در قالب مناظرات شکست می خوردند، ولی آنها توسط دو شکل دیگر تعامل یعنی رسانهای و شبه رسانهای توسط استعمارگران حمایت می شدند.
بحران در برساخت های رسانهای موعودگرایی
رویکرد برساختهای موعودگرایی به ما گوشزد می کند که برساختهای ما از موعودگرایی اصیل، همیشه در خطر انحراف قرار دارد و این دسیسه و اشتیاق را در دشمنان زیاد میکند که از این طریق جریان اصیل موعودگرایی را در خفا تحریف نمایند.
بر این اساس می توان از دو بحران اصلی در برساختهای رسانهای موعودگرایی سخن راند.
1. بحران بازنمایی موعودگرایی
آیا آنچه متولیان و نهادها و اشخاص از موعودگرایی واقعی و اصیل برساخت کرده و آن را با تعاملات رودررو، تعاملات رسانهای و شبه رسانهای در اختیار مخاطبان عام و خاص قرار می دهند بازنمایی مناسبی از موعودگرایی است؟ آیا به بازنماییهای مغرضانه از موعودگرایی که گاهی حتی در قالبهای به ظاهر علمی ارائه می شود پاسخ قانع کننده داده می شود یا نه؟ آیا کتابهایی که به زبانهای خارجی به ویژه انگلیسی و فرانسه و آلمانی و عربی در ضدیت با موعودگرایی نوشته می شود رصد می شوند و محققان و پژوهشگران آنها را به نقد می کشند یا نه؟ در حقیقت بحران بازنمایی حکایت از این دغدغه ها دارد.
2. بحران ترجمه و تنزل معانی موعودگرایی
بحران دیگری که بازتاب آن را در برساختهای رسانهای و حتی تفسیری موعودگرایی زمینهسازِ وحدت اُمت اسلامی ميبينيم، بحران ترجمه و تنزل معناست. این بحران از آنجا ناشی میشود که اسلام گرایان و بویژه شیعه در ترجمه معانى خودش به زبان روز مشکل دارد. ما برخلاف غربىها که قدرتش در بیان است نه در محتوا، معانی و مفاهیم والای خود را به زبان عامه و برهان عامه ترجمه نکردهایم. بر این اساس ما نیاز به حکمایی داریم که کار ترجمه و تنزیل و تمثیل معنا را انجام بدهند. متأسفانه عدم توفیق ما در این زمینه موجب شده تا مفاهیم به گونهای به محصول فرهنگی تبدیل شوند که شعاری جلوه کرده و موجب دفع مخاطبان شوند.
بستر جغرافیایی برساخت های رسانهای موعودگرایی
برساخت رسانهای موعودگرایی مستلزم در نظر گرفتن تعامل و بازخورد آن با مخاطبان عام است، ولی این بازبینی تعاملات و بازخوردها جزء در بستر جغرافیایی محقق نمی شود. هر مخاطب عام در محیط و بستری قوام می گیرد که در شکل گیری ذهن و عین او دخیلاند. این بستر جغرافیای سیاسی فرهنگی اجتماعی و حتی جغرافیای طبیعی مخاطب عام هستند. تا زمانی که جغرافیای اشاعه فرهنگ موعودگرایی و جغرافیای مخاطب و توانمندی ها، پتانسیل ها و محدویت های آن شناسایی نشود راهبردهای رسانه ای کارایی لازم را نخواهند داشت. یکی از گام های بنیادی در این عرصه تهیه نقشه های فرهنگی موعودگرایی با هدف زمینهسازی وحدت اُمت اسلامی برای آرمان های موضوعی نظیر تحقق پیروزی قدس شریف است.
راهبردهای رسانهای بر اساس نقشه فرهنگی موعودگرایی
راهبردهای رسانهای زمینهسازِ وحدت اُمت اسلامی بر اساس موقعیت هر کشور در نقشه فرهنگی موعودگرایی و بر اساس پتانسیل های آن تدوین می شود.
این راهبردها بر اساس تغییراتی که در موقعیت این کشورها در نقشه حادث می شود ارزیابی می شود و در برنامه ریزی های آینده اصلاحات لازمه اعمال می شود.
در اینجا سه راهبرد اصلی معرفی شده اند.
راهبرد موجی
در این راهبرد رسانهها شکل یک موج را پیدا می کنند و مبدأ رسانهای سعی دارد تا به یکباره برای زمینهسازی عملی وحدت اسلامی، مقصد و مقاصد رسانهای خود را تحت پوشش قرار دهد. این راهبرد با تأسیس شبکه ماهوارهای موعود می توانند بعد جهانی پیدا کند. پیشنهاد نگارنده برای نام این شبکه جهانی «شبکه ماهواره ای امت و یا موعود» است. شبکه ماهواره ای 24 ساعته به زبانهای زنده جهان برنامه وحدتآمیز اسلامی با موضوعیتهای آرمانی - نظیر وحدت برای موعود قرآنی پیروزی قدس شریف (آیه 7 سوره اسراء) -پخش خواهد کرد.
راهبرد گلوله برفی
در این راهبرد رسانهها شکل یک گلوله برف را دارند که در ابتدا معدودی مقصد(موضوعی و مناسبتی) را تحت پوشش خود قرار می دهند، ولی وقتی در همین چند مقصد رسانهای جای پای خویش را محکم نمودند، برخی از مقاصد رسانهای تبدیل به مبدأ رسانهای جدیدی می شوند که پیام های مقصد اولیه را بازتاب می دهند و به حوزه آرمانهای بزرگتر ورود عملیاتی می کنند.
مثال روشن راهبرد گلوله برفی را میتوان الگوبرداری رسانههای حزبالله لبنان از شبکههای ایرانی دانست. در حقیقت مناطقی که در آنها جمعیت شیعیان در حدی باشد که بتوان با حمایت از آنها این راهبرد را به کار گرفت میتوان در مقایسه با راهبرد موجی نتایج بهتری گرفت. درکشورهایی مانند جمهوری آذربایجان، بحرین، عراق، افغانستان، یمن، لبنان میتوان با این راهبرد جغرافیای موعودگرایی را بسط داد.
در مقایسه میتوان گفت که راهبرد موجی برای همه کشورها قابلیت به کارگیری دارد، ولی راهبرد گلوله برفی را صرفاً در برخی کشورها میتوان به کار گرفت. اما نتایج عملی راهبرد گلوله برفی بهتر و کاربردیتر است و هزینه رسانهای آن نیز كمتر و ریسک آن كمتر است. مخاطبان بیشتری را جذب می کند؛ زيرا اصحاب رسانهای آن بومی هستند.
راهبرد ترکیبی
امکان ترکیب این دو راهبرد نیز وجود دارد. برای مثال، می توان در تهیه برنامه ها از مردم آن سرزمین که به تفکر راهبرد موعودگرایی رسانهای برای احیای وحدت اسلامی اعتقاد دارند، استفاده نمود. از مجریان و هنرپیشه های محبوب آنها استفاده کرد و یا نویسندگان و شاعران و سخنوران آنها را به تهیه محصولات فرهنگی با موضوع موعودگرایی زمینهساز وحدت ترغیب و تشویق نمود. همایشهای بینالمللی موعودگرایی در حقیقت این دو راهبرد (موجی و گلوله برفی) را ترکیب می کند. مهمانان خارجی همایش موعودگرایی اگر به جا از آنها استفاده شود مانند شمعهای فروزان کوچکی هستند که در برگشت به کشور خود می توانند هزاران شمع موعودگرایی را افروخته سازند. از طرف دیگر راهبردهای ارائه شده در این همایش ها پل زدن بین مهدویت نظری و کاربردی با توجه به شرایط زمانی و مکانی و انسانی است. انگیزه های شرکت کننده های خارجی همایش حتی اگر توریسم و گشت وگذار در ایران باشد باید از آن استقبال نمود. توریسم موعودگرایی بعد دیگر راهبرد ترکیبی است.
توریسم موعودگرایی و تحلیل شبکه های اجتماعی موعودگرایی
توریسم موعودگرایی از جنبه دیگری نیز اهمیت پیدا می کند و آن گسترش شبکه های اجتماعی با محوریت موعودگرایی زمینهساز وحدت امت است. شناخت موانع شبکه های موعودگرایی و تلاش در جهت برطرف کردن این موانع بسیار ضرورت دارد. یکی از مهمترین این موانع زبان است. برای برطرف کردن این مانع میتوان اقدامات عملی به کار بست. از جمله تهیه کتابچههای مکالمه و طرح مترجم های سیار موعودگرایی باور. با تهیه کتابچه های مکالمه کم حجم میتوان مهمانان خارجی و داخلی را به ایجاد شبکه های محاوره ترغیب نمود. اگر حضور مهمانان خارجی در همایشها و مراکز توریستی موعودگرایی به ایجاد ارتباط منتهی نشود سودی از این حضورها عاید ما نخواهد شد. منظور از طرح مترجمهای سیار نیز این است که مترجم هایی با لباسهای مخصوص و آرمدار در سالنها حضور داشته باشند و امکان تبادل اطلاعات دو نفره و چند نفره را بین مهمانان داخلی و خارجی فراهم کنند.
عناصر رسانهای
موعودگرایی اسلامی زمینهساز وحدت، برای رسانه ای شدن ضرورت دارد که عناصری را فراهم نماید تا در بستر آنها پیام های خود را جهانی کنند.
مهمترین این عناصر عبارتند از:
موعودگرایی اسلامی و جغرافیای زبان
95 درصد از جهان به كمتر از 100 زبان صحبت می کنند. برای رسانه ای کردن آموزههای موعودگرایی زمینهساز وحدت اسلامی، «زبان» عامل کلیدی است.
مدعیان دروغین موعودگرایی و فرقه هایی که آموزههای موعودگرایی را به نفع خویش تفسیر می کنند از این پتانسیل کمال استفاده را می برند.
برای مثال بهايیان به زبان های زنده دنیا سایت ها و برنامه های ماهوارهای پخش می کنند. فرقه ضاله احمدیه به زبان های عربی، انگلیسی، اندونزی یایی، اردو، فرانسه و حتی آلمانی کتاب و مجله دارد. (خاکسار، 1389: 128)
موعودگرایی اسلامی و ابزارها و نهادهای رسانهای
برای انتقال پیام ها نیاز به ابزار رسانهای وجود دارد. ابزارهای رسانهای شامل شبکه ها و نهادهای ماهوارهای ، انتشارات و غیره می شود.
حمایت مالی، فنی، سختافزاری و نرمافزاری از سازماندهی و راهاندازی و مدیریت این ابزارها ضروری است. سارقان آموزههای موعودگرایی (فرقه هایی مانند بهايیت و احمدیه) شبکه های ماهواره ای در لندن تأسیس کرده اند.
موعودگرایی و مخاطب گزینی رسانهای
مخاطب شناسی و مخاطب گزینی عامل مهمی در راهبردهای رسانهای موعودگرایی اسلامی زمینهساز وحدت امت است. بدون شناخت مخاطب ارائه تصویری از راهبردها عملی نیست.
دریافت پیام رسانهای، پدیده ای انفعالی نیست، بلکه انجام فعل یا فعالیت است. دریافت وابسته به مکان جغرافیایی و دستاوردی مهارتی و پدیدهای هرمنوتیک است. (تامپسون، 1380: 50 - 53)
محصولات رسانهای
محصولات رسانهای طیف گسترده ای را از کتاب، سیدی، وبلاگ، فیلم، عکس و... شامل می شود.
استراتژی های موعودگرایی ستیزی نرم
موعودگرایی ستیزی نرم یکی از سه بال اصلی مبارزه با اسلام یا پروژه اسلام ستیزی با هدف عدم تحقق واقعی وحدت اسلامی است. بارها از رسانههای غربی از زبان یک ملحد فراری نقل شد که او به این نتیجه رسید که چیزی به نام امام مهدی وجود ندارد و قران کلام الهی نیست و سخنان خود پیامبر است. مطالعات انجام گرفته بر روی رسانه های غربی نشان می دهد که این رسانهها در پی آن هستند تا چهرهای خشن از آن به تصویر بکشند. جدیدترین نمونه مطالعات درباره چگونگی تصویر اسلام در رسانه ها پژوهشی است به نام چهره خشن و تضادگرای اسلام در شبكه های تلویزیونی ARD و ZDF آلمان به مدیریت كی حافظ. این مؤسسه برنامه های تلویزیونی این دو شبكه درباره اسلام در سالهای 2005 و 2006 را مورد مطالعه و بررسی قرار داده است.
بر اساس نتایج جالب توجه این تحقیق در 81 درصد از برنامه ها، اسلام با موضوعاتی كه به طور مستقیم یا ضمنی دارای مفهوم منفی موعودگرایی اسلامی هستند ارتباط داده شده است. در جمع بندی این پژوهش آمده است: «مشكل اصلی معرفی مسائل منفی در كنار نام اسلام نیست، بلكه مهم آن است كه بر اثر پخش اینگونه برنامه های جهتدار، به تدریج ابعاد فرهنگی اسلام با محوریت وحدت، كاركردهای مثبت آن در زندگی روزمره معتقدان و نیز دیگر نكات برجسته این دین از اذهان عمومی در غرب محو میشود.»
راهبردهای مقابله با موعودگرایی ستیزی رسانهای
برای مقابله با موعودگرایی ستیزی رسانهای باید چهار مرحله چرخه ای را طی نمود.
رصد رسانهای
ضعف در رصد رسانهای از جمله دغدغههایی است که برخی از اصحاب رسانه و متفکران ما به آنها اشاره نمودهاند. متاسفانه ما پژوهشهاي مستند در زمينه حقايق چنگاندازي دشمنان بر اين رسانهها در دست نداريم. بر این اساس هيچگونه مقابل جدّي هم صورت نخواهد گرفت. دشمنان موعودگرایی اسلامی که با تولیداتشان مبارزه با زمینهسازی وحدت اسلامی برای آرمان های موضوعی را پیگیری می کنند، به دليل اهميّت جهاني رسانهها در تسلط بر افکار بشر، برنامه ريزي هاي اساسي را در سيطره بر رسانههای گروهي جهان انجام دادهاند. بر این اساس اولین گام مهم در مبارزه با موعودگرایی ستیزی نرم«رصد رسانه ای» است. این دغدغه گاهی با خودانتقادی با سؤالات مهمی همراه می شود مانند:«45 فيلم آخرالزماني با موعود جلوه دادن اسرائیل و آمریکا اکران مي شوند؛ ما چه کردهایم؟
نقد رسانهای
پس از رصد رسانهای باید متن و محتوای آنها را تحلیل و نقد نمود. بر این اساس آشنایی با آموزههای موعودگرایی اسلامی و شیوه های علمی نقد رسانهای ضروری است. در مورد نقد این رسانهها می توان کلاس های آموزشی در میان علاقه مندان و حتی دانشجویان و طلاب برگزار نمود.
دغدغه نقد رسانه ای در حوزه موعودگرایی نیز در انتقادهای دلسوزانه برخی اصحاب رسانه این چنین بازتاب یافته است:
کسي رصد نمي کند که شبکههای صهيونيستي، شمارش معکوس براي سال 2012 را شروع کردند و به مديريت افکار پرداختهاند. آنها پايان تاريخ را طبق تقويم ماياها و پيشبيني نستراداموس، سال 2012 معرفي کرده و اين اعتقاد را انتشار مي دهند که جهان بايد آماده شود. اما درهيچ يک از کتب آسماني، اين ادعا مورد تائيد قرار نمي گيرد. اين مسئله نقطه ضعف اساسي آنهاست که ما بر روي آن دست نمي گذاريم. نمي پرسيم شما که اعتقاد داريد با ورود مسيح در سال 2012 جنگ آخرالزمان پيش مي آيد و ضد مسيح را امام زمان ما معرفي مي کنيد، اين حرف ها را از کدام آيات و بندهاي انجيل خود يافته ايد؟ کجاي زبور و تورات نوشته اند؟ و اين تحريفات آنان است.
(-news.comwww.resalat 9/12/1389)"
پاسخ رسانهای
منتقدان لزوماً اصحاب رسانه نیستند به این جهت پاسخ های رسانهای را افرادی که اصحاب رسانه محسوب می شوند بر اساس نقدهای اصولی منتقدان آماده می کنند. پاسخ های رسانهای در قالبهای چون مصاحبه، گفت و گو، مستند، فیلم کوتاه و... و ترکیبی از آنها می تواند باشد. قالب برخی از پاسخ ها می تواند وبلاگ یا سایت اینترنتی، روزنامه، کتاب... نیز باشد. برای مثال به نقدی با عنوان «مگامایند؛ آخرین پرده از صراحت آخرالزمانی هالیوود» در سایت www.psyop.ir درباره انیمیشن «مگامایند» که دوبله شده و مجوز نمایش خانگی دریافت کرده است اشاره کنیم.
بازتاب رسانهای
پاسخ رسانهای باید با آگاهی از بازتاب آن سنجیده شود. بازتاب رسانهای را می توان از نظرسنجی ها، نامه ها، ایمیل ها، تلفن ها. که در اقناع یا عدم اقناع مخاطبان ارائه شده است دریافت نمود.
عملیاتی نمودن راهبردهای مقابله با موعودگرایی ستیزی رسانهای نیازمند هماهنگی نهادهای پژوهشی، رسانهای و دینی نظیر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، حوزه های علمیه قم و نجف اشرف، دانشگاه های جهان اسلام و... است.
چنانچه پیداست در صورت تحقق این همافزایی می توان برنامه های شایستهای از رهگذر مدیریت راهبردی و همکاری نهادهای پژوهشی مختلف در رصد، نقد، پاسخ و حتی نسبتاً در بازتاب رسانهای زمینهسازی وحدت اسلامی برای آرمانهای موضوعی نظیر پیروزی قدس شریف موفق عمل کرد.
نتیجه
درست است که برساخت رسانهای از موعودگرایی با محوریت زمینهسازی وحدتاسلامی بهمنظور پیروزی قدس شریف، راهبردی کاربردی و فرهنگساز برای تحقق این مهم می باشد لیکن براساس نظریه تکمله در علوم ارتباطات «وقتی رسانه میتواند به وظیفه خود در باب ترویج زمینهسازی پرورشی در جامعه به درستی عمل کند که دیگر نهادها بهویژه نهادهای مرتبط سیاستگذار» موضوعی - نظیر مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، دانشگاهها و حوزههای علمیه- در کنار رسانه -در قامت تغذیه کننده- در ترویج رسانهنگاری اسلامی موعودگرا بهعنوان عامل اصلی «هویت بخشی به پیروزی قدسشریف از رهگذر وحدت امت اسلامی» همت گمارند. از این روی، چنانچه بررسی شد رسانهنگاری اسلامی با تأکید بر دکترین موعودگرایی به منظور زمینهسازی وحدت اسلامی برای پیروزی قدسشریف، در صورتی بهینه خواهد بود که از هر سه شیوه تعامل (رو در رو، رسانهای و شبه رسانهای) بهره بگیرد و محصول دیالکتیک هر سه آن ها باشد.
پیشنهاد
طبيعي است که در چنين شرايطي توجه ويژه به راهبرد «رسانهنگاریاسلامی» موعودگرا با هدف زمینهسازی وحدت اُمت برای پیروزی قدس شریف، با محوریت موضوعی قدس و تجاوزات صهیونیستها به نخستين قبله و سومين مکان مقدس مسلمانان و همچنين موضوع راهپیماییهای بازگشت میتواند یک راهکار عملی در زمینه سازی این وحدت به شمار آید. جنانچه پیشنهاد میشود دبیرخانهای دائمی برای ایفای این نقش راهبردی در پايتخت جمهوري اسلامي ايران-تهران اندیشیده شود. ساماندهی این دبیرخانه بینالمللی در تهران به عنوان پایتخت کشوري که طي چهار دهه از عمر بابرکت خود، هرآنچه در توان داشته را براي تکيه بر اين مسأله عادلانه تقديم کرده است و همچنان از گذشته تا حال به دليل مواضع حمایتگرانه خود از مسأله فلسطين، مورد فشار و توطئه قرار دارد، میتواند راهکاری عملی برای تحقق بایستهی تبیین مؤلفههای راهبرد «رسانهنگاریاسلامی» موعود گرا با هدف زمینهسازی کاربردی وحدت اُمت برای پیروزی قدس شریف باشد"وقل اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المؤمنون".
منابع
*قرآن کریم
1. تامپسون، جان، رسانهها و مدرنیته، ترجمه: مسعود اوحدی، تهران، سروش، 1380ش.
2. خاکسار، سلمان، پژوهشنامه علوم راهبردی، تهران، دانشگاه عالی دفاع ملی، سال اول، ش1، مردادماه 1389ش.
3. سیدمن، استیون، کشاکس آرا در جامعه شناسی، ترجمه: هادی جلیلی، تهران، نشر نی، 1388ش.
4. علی احمدی، علیرضا، نگرش جامع بر مدیریت راهبردی، تهران، تولید دانش، 1382ش.
5. فرارو، گری. پی، انسان شناسی فرهنگی، ترجمه: غلامعلی شاملو، تهران، انتشارات سمت، 1379ش.
6. کازنو، ژان، جامعهشناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه: باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1373ش.
7. گل محمدی، احمد، جهانی شدن فرهنگ، هویت، تهران، نشر نی، 1381ش.
8. محسنی، منوچهر، جامعهشناسی جامعه اطلاعاتی، تهران، نشر دیدار، 1380ش.
9. وبستر، فرانک، نظریههای جامعه اطلاعاتی، ترجمه: اسماعیل قدیمی، تهران، انتشارات قصیده سرا، چاپ دوم، 1383ش.
10. 5360http://www.psyop.ir/p
11. .Ritzer, George(2008), Sociological Theory, London, Mc Graw Hill, SEVEBTH EDITION
12. .www. bachehayeghalam. Ir
13. 1326www. porsojoo. com/fa/node/
14. www.sharifnews.ir
15. www.resalat-news.com
انتهای پیام/