2- ناظمالاسلام كرماني، تاریخ بیداری ایرانیان، ج 1، تهران، اميركبير،1363.ص 433
3- دولتآبادي، يحيي، حيات يحيي، ج2، بيجا، عطار و فردوسي، 1371.ص 72
4- محمد تركمان، مكتوبات، اعلاميهها... و چند گزارش پيرامون نقش شيخ شهيد فضلالله نوري در مشروطيت، ج 2، چاپ رسا، 1363، ص 322
5- صفايي، ابراهيم (گردآوري)،اسناد مشروطه دوران قاجار، بيجا، بابك، 1355. ص 78
6- اعظامقدسي، حسن، كتاب خاطرات من، ج1، بيجا، چاپخانه حيدري، 1342، ص 155
7- زرگرينژاد، غلامحسين، رسائل مشروطيت، (گردآوري)، تهران، كوير، 1374.، ص 160
8- آقاي اعظام قدسي از قول پدرش نقل ميكند: من و جمعي از علما و طلاب در حوزه درس منزل حاج شيخ فضلالله بوديم كه يك نفر از سفارت روس وارد شد و با حاج شيخ مذاكره و او را دعوت به سفارتخانه كرد. حاج شيخ جواب داد مسلمان نبايد پناهنده كفر شود و بعد از آن شخص اظهار كرد كه اگر حاضر نميشويد، بيرق را بالاي سر در خانه نصب نماييد ]و بيرق را نشان داد...[حاج شيخ جواب داد كه اسلام زير بيرق كفر نخواهد رفت. گفت: خطر جاني دارد. شيخ گفت: زهي شرافت و آرزومند. (حسن اعظام قدسي، پيشين، ص 254)
9- ملكزاده، مهدي، تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، ج1ـ3 و ج6ـ7، بيجا، علمي، 1373. ص 1335
10- رائين، اسماعيل، انجمنهاي سري و انقلاب مشروطه، تهران، جاويدان، 1355، ص ۱۱۰