تاریخ انتشار۳۰ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۸:۱۰
کد مطلب : 324842
سلسله مباحث کلاسی دکتر داود فیرحی پیرامون جریان های سلفی و تکفیری

گروه ها و جریان های سلفی در یمن

از سال 2001 میلادی تاکنون جهان اسلام با پدیده ای به نام انسداد نظام های سکولار مواجه شد که یکی از دلایل آن، بازگشت مذهب در کشورهای اروپایی است. اولین عکس العمل انسداد، ظهور اسلام گرایان دموکرات بود که این مسئله در مصر، سوریه، عراق، لیبی و یمن وجود دارد. جانشین نظام های استبدادی سکولار، نوعی افکار دموکراتیک مذهبی بود اما چهارچوب نظام های فکری آنها اجازه ی نهادینه شدن دموکراسی را نداده و نیروهای نظامی و خارجی مانع آن شده اند. در نتیجه، نیروهای مذهبی به سمت رادیکالیسم سوق پیدا کردند. این مسئله در یمن نیز وجود دارد.
گروه ها و جریان های سلفی در یمن
در این گفتار پیرامون مسئله يمن بحث می شود. این کشور، تحولاتی را نشان می دهد که در گذشته در عراق رخ داده و تجربه ی عراق و سوریه در یمن رخ می دهد و این پدیده از لحاظ تئوری قابل توجیه می باشد. از سال 2001 میلادی تاکنون جهان اسلام با پدیده ای به نام انسداد نظام های سکولار مواجه شد که یکی از دلایل آن، بازگشت مذهب در کشورهای اروپایی است. اولین عکس العمل انسداد، ظهور اسلام گرایان دموکرات بود که این مسئله در مصر، سوریه، عراق، لیبی و یمن وجود دارد. در واقع جانشین نظام های استبدادی سکولار، نوعی افکار دموکراتیک مذهبی بود اما چهارچوب نظام های فکری آنها اجازه ی نهادینه شدن دموکراسی را نداده و نیروهای نظامی و نیروهای خارجی مانع آن شده اند. در نتیجه، نیروهای مذهبی به سمت رادیکالیسم سوق پیدا کردند. پدیده ی خشونت ساخته ی روندهایی است که دائما باز تولید می شوند. این مسئله در یمن نیز وجود دارد. مسائلی که در گذشته در سایر کشورها رخ داده اکنون در یمن جاری است.
 
على عبدالله صالح موجب ورود اخوانی ها به سیستم شده و جریان اخوان، دموکراتیک ترین جریان اسلامی است که در همه ی کشورها سعی داشتند تا وارد پروسه ی پارلمانتاریسم شوند اما از آنجا که دولت ها مانع آنها شدند، به رادیکالیسم گرایش پیدا کردند. تیپ رفتاری اخوان در مصر مشابه با یمن است و ایده ی آنها یکسان است.
 
محمد عابد الجابری نویسنده ی کتاب «دموکراسی و حقوق بشر»، معتقد است که هنوز در جهان اسلام شرایط دموکراسی مهیا نیست زیرا دموکراسی دارای سه شرط فکر دموکراسی، گروه های حامل دموکراسی و نهادهای دموکراسی است. گروه های حامل دموکراسی در کشورهای پیشرفته جهان، از طبقه ی متوسط بوده اند اما در کشورهای خاورمیانه به دولت نیازمند است تا با وام و کمک دولت به موقعیتی دست پیدا کرده و به رانت متوسل هستند. طبقه ی متوسط در جهان اسلام، فاسد و وابسته به پول های رانت می باشد. در ترکیه نیز پیش از به قدرت رسیدن اک پارتی، این مسئله وجود داشت که افراد با وام های دولتی شرکت تأسیس می کردند. جهان اسلام با دموکراسی زودرس در بهار عربی مواجه شد که این دموکراسی فاقد ابزارهای لازم بوده و موجب ایجاد موجی مخرب شد. همین موضوع سبب شد فضای دموکراتیک به جنگ داخلی تبدیل شود و افرادی که به دموکراسی امید داشتند از آن فرار کرده و به رادیکالیسم پناه برند.
 
قوی ترین جنبش در یمن، جامعه ی یمنی اصلاح است. هر زمان که واژه ی اصلاح به کار می رود، گروه های اخوان مد نظر هستند. کتاب اینها به مشکل اخوان اشاره می کند. در این کتاب، فصلی با عنوان فصل مقدماتی وجود دارد که در آن به گروه های اسلامی یمن و نسبت آنها پرداخته شده است.
 
گروه ها و جریان های اسلامی در یمن
اولین گروه قدرتمند در یمن، جریان های سلفی می باشند که پس از انقلاب اسلامی، رشد بسیاری کردند. اوج جریان های سلفی در سال های 1979 تا 1989 میلادی است. دومین گروه، جنبش های جهادی است که از حدود سال های 1990 میلادی شروع به فعالیت کردند. جریان سوم، جریان تصوف است. جنبش های صوفی همواره قدرتمند بوده و این اواخر نیز بسیار فعال گشته اند. گروه چهارم، جنبش زیدی است که حوثی ها شاخه ی قوی آن می باشند. پس، از حدود بیست و چهار میلیون جمعیت مردم یمن، یک چهارم یا یک سوم آن مربوط به جریان های شیعی است و سایر آن از اهل سنت می باشند. اخوان نیز جریان پنجم می باشد که از درون جنبش سلفی بیرون آمده است. جنبش های جهادی از سلفی ها تفکیک شده اند اما در گذشته از دل آنها به وجود آمدند. جریان های مذکور همگی ادعای سیاسی دارند.
 
حرکت های سلفی
 الف: توضیح اصطلاح

حرکت های اسلامی، جریان های اسلام سیاسی است که دو برداشت از آن وجود دارد. متفکران مسلمان از واژه ی حرکت استفاده می کنند که بار مثبت دارد اما غربیها آن را منفی تلقی می کنند. متفکران مسلمان به چیزی امید دارند که وضع موجود را تغییر دهد و به وضع مطلوب نائل شود، اما اسلام سیاسی، نظم شکن بوده و نظم جدیدی را نیز جایگزین آن نمی کند.
 
قرضاوی معتقد است که حرکت اسلامی، اقدام ملی جمعی برای باز گرداندن اسلام به رهبری جامعه و توجيه كل زندگی است. حسن ترابی نیز حرکت اسلامی را سازمانی می داند که چشمان مسلمانان را برای دیدن اسلام فراگیر (سیاسی) باز می کند. ایشان هدف از حرکت را سیاسی می دانند. پس همه ی جریان های اسلامی از سال 1979 میلادی در پی اصلاح جامعه از طریق تصرف سیاست هستند. در حالی در که نظریه های قبل از انقلاب اسلامی به مسئله ی تربیت و آموزش و پرورش اهمیت بسیاری می دادند. همه ی حرکت های اسلامی سه مرحله ی دعوت، جنبش یا حرکت و تشکیلات را شامل می شوند که داعش در مرحله ی سوم قرار دارد.
 
دعوت، عبارت است از فعالیت فردی و غیر متمرکز تا همه ی مسلمانان قولا و فعلا همسو شوند. در واقع کلام باید گفتمان غالب شود. ویژگی عمده ی دعوت، اجتماعی و فردی بودن است که در سلول های کوچک انجام می شوند و جریان های آن مخفی بوده و با یکدیگر در ارتباط نیستند.
 
مرحله ی حرکت: هنگامی که یک نوع گفتمان خاص با یک نوع رهبران خاص برجسته شدند گفتمان ایجاد شده و حرکت آغاز می شود.
 
سومین مرحله نیز تشکلات می باشد که شعارهای رهبران سمت و سوی اجرایی به خود می گیرد و مجموعه ی شعارها به قانون و تصمیمات قابل اجرا تبدیل می شوند. (شورش های مسلحانه اولین ابزار آنها می باشد.) امام على (ع) می فرماید که انسانها به آن چیزی که از آن منع می شوند، حریص می شوند.
 
جماعتهای یمن، سه مرحله ی مذکور را طی کرده و ایدئولوژی شان نیز اسلام سیاسی و بازگرداندن دین به حوزه ی سیاست می باشد. حال به جریان بزرگ سلفی در یمن خواهیم پرداخت و به تاریخچه ی سلفيه اشاره می کنیم. شعار جریان سلفی، تبعیت نه بدعت می باشد. تبعیت کردن به معنای پیروی کردن از آنچه هست می باشد، هر چیز جدیدی نیز بدعت و حرام می باشد.
 
اولویت با نص یا احادیث و یا گذشته ی چهل ساله ی صدر اسلام است. تقلید نیز به معنای گوش کردن به فتوای مجتهد است اما سلفیها آن را قبول ندارند و برداشت هر فرد را مهم می دانند. به اعتقاد سلفیها تقلید مذموم بوده اما تبعیت مثبت است.
بدعت نیز به معنای نسبت دادن چیزی به دین می باشد. پس در ادبیات رایج، بدیع به معانی نوآوری است اما بدعت، نسبت دادن چیزی مانند دموکراسی به دین است. پس در ادبیات سلفیها بین بدیع و بدعت نوعی خلط ایجاد شده، از کت و شلوار گرفته تا پارلمان و انتخابات از نظر آنها بدعت دانسته می شوند.
 
سرچشمه های جریان سلفی یمن
این جریان در یمن از سه ریشه ی عربستان سعودی، خلیج فارس و سوریه می باشد. از سال 1979 میلادی، این جریان ها با دیگر جریانها تفاوت داشتند زیرا با زیدیه ترکیب شده و شامل برخی از ادبیات مهدویت می شوند. طبق مکتب زیدیه، حاکمی که صالح باشد و علیه دیگران قیام کند، دفاع از او واجب است. به عنوان مثال در فیلیپین جشنواره ی حسی وجود دارد که با یمن نیز مرتبط نیست. افراد زیدی ساکن هند که به فیلیپین مهاجرت کردند، مراسم اربعین حسینی را به آنجا منتقل کردند. این مراسم عزا به جشنواره تبدیل شد که دولت فیلیپین تقاضای ثبت بین المللی آن را داشت. این جشنواره، به کارناوالی تبدیل شده که موجب جذب توریسم گشته است. در سال 1979 میلادی، چندین جنبش سلفی به يمن سرازیر شد و شیخ مقبل نیز هم زمان با انقلاب اسلامی ایران در مکه قیام کرد و اعلام کردند که مهدی ظهور کرده. او پس از مدتی به یمن مهاجرت کرد و گرایش ضد حاکم پیدا کرده و به جریان بزرگی تبدیل شد.
 
این جریان ها در سال 1990 میلادی برخی شهرها مانند صنعا را تصرف کردند و جریانی به نام حکمت و اسلام را به وجود آوردند که دارای شاخه های بسیاری است. ایشان همچنین بر امام زیدی تأثیر گذاشته و با جریان های زیدیه ترکیب شدند. جریان زیدیه بین شیعه و اهل سنت قرار دارند.
 
بنیادهای فکری جریان سلفی در یمن
 این جریان ها دارای تناقضاتی هستند که مهم است. اولین تناقض، این مسئله است که از طرفی در پی مسائل سیاسی هستند و از طرف دیگر خود را از عمل سیاسی تبرئه می کنند. آنها هر گونه مداخله در سیاست را نوعی موضع مذهبی می دانند و مدعی هستند که سیاسی نیستند. اما از طریق واژگان مذهبی، اقدام به عمل سیاسی می کنند و در نتیجه ی این مسئله، فضای مذهبی یمن سیاسی می شود.
 
سلفيون از مشارکت در علم سیاسی استنکاف می کنند اما نظر می دهند که حکومت باید چگونه باشد و برای آن شرط قائل می شوند. ائتلاف سلفی ها با سیاسیون، ائتلافی برای به دست آوردن قدرت توسط خودشان نبوده  طرح سیاسی ندارد. در واقع ایشان ادعای سیاسی می کنند اما به عنوان مثال، کاندیدایی معرفی نمی کنند و در عین حال که سیاسی هستند، ویژگی یک فرد سیاسی را ندارند.
 
دومین تناقض در ادبیات سلفی، این مسئله است که با طرح بازگشت به نص و سنت باید نوعی تساهل وجود داشته باشد و تساهل و تسامح لازمه ی آن می باشد اما از طرفی معتقد هستند که آنها تنها فرقه ی صحیح می باشند و دیگران را ناصحیح می دانند. داعش نیز تنها تفکر و برداشت خود را حق و درست می داند.
 
سومین تناقض نیز، عدم توازن در عمل سلفیه است. چه کسی باید شخص عادل و غیر عادل را مشخص کند؟ اینها خود را معیار و قاضی می دانند. آنها جهان را به عادل و غیر عادل تقسیم می کنند و تنها خود را مفسر تشخیص این مسئله میدانند. سلفی ها در جرح و تعدیل به شدت نامتوازن هستند و در مفهوم عدالت، بی طرفی ندارند. ندارند.
 
چهارمین تناقض نیز زندگی در گذشته است در حالی که در حال زیست می کنند. از طرفی ابزار جنگی امروزه را پذیرفته و مدرن می باشند اما به اصولی مانند دموکراسی و آزادی معتقد نیستند. وسایل جنگی جدید را ابزار جهاد می دانند و بدین گونه استفاده از آنها را توجیه می کنند.
 
تناقض دیگر، بحث مرجعیت است که تنها آن را به تاریخ خودشان ارجاع می دهند و همه ی تاریخ را در نظر نمی گیرند. در واقع آن چیزی را در تاریخ جست وجو می کنند که به نفع خودشان است. آنها تنها به بخشی از وحی و تاریخ ارجاع می دهند. به عنوان مثال تنها به آیات جهاد قران استناد می کنند. همچنین آنها همه چیز را به نص و تاریخ ارجاع می دهند اما هیچگاه درس نمی خوانند و عمل را کافی میدانند. گاهی اوقات حتى آیات قران را نیز به اشتباه می خوانند.
 
تناقض دیگر نیز عدم تفکیک بین اصلی و فرعی است. آنان تنها کشتن و ظاهرگرایی را اصلی می دانند. تناقض دیگر آنها نیز شدت و سنگدل بودن آنان است. آنها دشمن اصلی خود را برادران مسلمان خود که متهم به بدعت هستند می دانند. قتل اهل بدعت نیز واجب است. سلفيان يمن، سلفی سنتی نیستند و دارای این پتانسیل هستند که مرزشان با سایرین تفکیک شود. در واقع نوعی دگرگونی در دنیانی سلفی رخ داده است. در حالی در گذشته ادبیات سلفی، روشن فکر بود و ادبیات سلفیت برای وحدت و فرار به گذشته و فاخر بود، سلفی های امروزی تنها دارای اسم سلفی هستند. پس تشابه اسمی نباید موجب گمراهی ما شود. جریانهای سلفی در گذشته، رهبران جهان اسلام شناخته می شدند که بسیار نیز فاخر بودند.
 
کثرت جدل، تناقض دیگر آنان است. آنها دیگر دارای تفکر نیستند و بیشتر به دنبال نوعی رسانه ای کردن مذهب می باشند. تناقض دیگر، ضعف جانب تربیتی است. از آنجایی که مذهب، سطحی می شود دیگر گروه مرجعی وجود نخواهد داشت. در نتیجه افراد مسلح به مرجع تبدیل می شوند و افرادی مانند ابومصعب به الگوی مردم و جوانان یمن تبدیل شده اند. در جریان های سلفی، آنچه که غایب است، عمیق شدن در مسائل دشوار و پرهیز کردن از مراجعه به کتب، زندگی نامه ها و تحقیقات می باشد. حال انسان گذشته گرا چگونه می تواند برای آینده ی خود برنامه ریزی کند؟ در حالی که چیزی در آینده وجود ندارد و همه چیز در گذشته وجود دارد. پس رشد فکری محال می شود. در واقع آرزوهای سلفی ها کوچک می شود و آینده برای آنها اهمیتش را از دست می دهد.
 
https://taghribnews.com/vdcayyneu49nua1.k5k4.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی