تاریخ انتشار۱۰ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۰:۵۵
کد مطلب : 308664

الغدير و وحدت اسلامی

نویسنده: علامه شهید مرتضی مطهری
مقصود از وحدت اسلامی چيست؟ آيا مقصود اين است: از ميان مذاهب‏ اسلامی يكی انتخاب شود، و ساير مذاهب كنار گذاشته شود. يا مقصود اين‏ است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آن ها كنار گذاشته شود.
الغدير و وحدت اسلامی
 الغدير و وحدت اسلامی
كتاب شريف "الغدير" موجی عظيم در جهان اسلام پديد آورده است. انديشمندان اسلامی، از زوايا و جوانب مختلف: ادبی، تاريخی، كلامی، حديثی، تفسيری، اجتماعی بدان نظر افكنده‏ اند. آنچه از زاويه اجتماعی‏ می‏ توان بدان نظر افكند، "وحدت اسلامی" است. مصلحان و دانشمندان روشنفكر اسلامی عصر ما، اتحاد و همبستگی ملل و فرق‏ اسلامی را، خصوصا در اوضاع و احوال كنونی كه دشمن از همه جوانب بدانها هجوم آورده و پيوسته با وسايل مختلف در پی توسعه خلافات كهن و اختراع‏ خلافات نوين است، از ضروري ترين نيازهای اسلامی می ‏دانند. اساسا چنان كه‏ می‏دانيم وحدت اسلامی و اخوت اسلامی، سخت مورد عنايت و اهتمام شارع‏ مقدس اسلام بوده و از اهم مقاصد اسلام است. قرآن و سنت و تاريخ اسلام‏ گواه آن می ‏باشد. از اين رو، برای برخی اين پرسش پيش آمده كه آيا تأليف و نشر كتابی‏ مانند "الغدير" كه به هر حال موضوع بحث آن، كهنترين مسئله خلافی‏ مسلمين است مانعی در راه هدف مقدس و ايده آل عالی "وحدت اسلامی" ايجاد نمی‏ كند؟ ما لازم می ‏دانيم مقدمتا اصل مطلب را - يعنی مفهوم و حدود وحدت اسلامی - را روشن كنيم، سپس نقش كتاب شريف "الغدير" و مؤلف جليل القدرش‏، "علامه امينی" رضوان الله عليه، را توضيح دهيم.
 
وحدت اسلامی
مقصود از وحدت اسلامی چيست؟ آيا مقصود اين است: از ميان مذاهب‏ اسلامی يكی انتخاب شود، و ساير مذاهب كنار گذاشته شود. يا مقصود اين‏ است كه مشتركات همه مذاهب گرفته شود، و مفترقات همه آن ها كنار گذاشته شود، و مذهب جديدی بدين نحو اختراع شود، كه عين هيچ يك از مذاهب موجود نباشد؟ يا اينكه وحدت اسلامی، به هيچوجه ربطی به وحدت‏ مذاهب ندارد، و مقصود از اتحاد مسلمين، اتحاد پيروان مذاهب مختلف، در عين اختلافات مذهبی، در برابر بيگانگان است؟ مخالفين اتحاد مسلمين، برای اين كه از وحدت اسلامی، مفهومی غير منطقی‏ و غير عملی بسازند، آن را به نام وحدت مذهبی توجيه می‏ كنند تا در قدم‏ اول، با شكست مواجه گردد. بديهی است كه منظور علمای روشنفكر اسلامی از وحدت اسلامی، حصر مذاهب به يك مذهب، و يا اخذ مشتركات مذاهب و طرف مفترقات آن ها كه نه معقول و منطقی است و نه مطلوب و عملی، نيست‏. منظور اين دانشمندان، متشكل شدن مسلمين است در يك صف در برابر دشمنان مشتركشان. اين دانشمندان می‏ گويند مسلمين مايه وفاق های بسياری دارند كه می‏ تواند مبنای يك اتحاد محكم گردد، مسلمين همه خدای يگانه را می ‏پرستند و همه به‏ نبوت رسول اكرم ايمان و اذعان دارند، كتاب همه قرآن و قبله همه كعبه‏ است، با هم و مانند هم حج می‏ كنند و مانند هم نماز می‏خوانند و مانند هم‏ روزه می‏ گيرند و مانند هم تشكيل خانواده می‏ دهند و داد و ستد می‏ نمايند و كودكان خود را تربيت می ‏كنند و اموات خود را دفن می ‏نمايند. و جز در اموری جزئی، در اين كارها با هم تفاوتی ندارند. مسلمين همه از يك نوع‏ جهان بينی برخوردارند و يك فرهنگ مشترك دارند و در يك تمدن عظيم و با شكوه و سابقه دار شركت دارند. وحدت در جهان بينی، در فرهنگ، در سابقه تمدن، در بينش و منش، در معتقدات مذهبی، در پرستش ها و نيايش ها، در آداب و سنن اجتماعی خوب‏ می ‏تواند از آنها ملت واحد بسازد و قدرتی عظيم و هايل به وجود آورد كه‏ قدرت های عظيم جهان ناچار در برابر آن ها خضوع نمايند، خصوصا اين كه در متن‏ اسلام بر اين اصل تأكيد شده است.
 
مسلمانان به نصر صريح قرآن برادر يكديگرند و حقوق و تكاليف خاصی آن ها را به يكديگر مربوط می ‏كند. با اين‏ وضع چرا مسلمين از اين همه امكانات وسيع كه از بركت اسلام نصيبشان گشته‏ استفاده نكنند؟ از نظر اين گروه از علمای اسلامی، هيچ ضرورتی ايجاب نمی ‏كند كه مسلمين‏ به خاطر اتحاد اسلامی، صلح و مصالحه و گذشتی در مورد اصول يا فروع مذهبی‏ خود بنمايند. همچنانكه ايجاب نمی ‏كند كه مسلمين درباره اصول و فروع‏ اختلافی فيمابين، بحث و استدلال نكنند و كتاب ننويسند. تنها چيزی كه‏ وحدت اسلامی، از اين نظر، ايجاب می‏ كند، اين است كه مسلمين برای‏ اينكه احساسات كينه توزی در ميانشان پيدا نشود، يا شعله ور نگردد متانت را حفظ كنند، يكديگر را سب و شتم ننمايند، به يكديگر تهمت‏ نزنند و دروغ نبندند، منطق يكديگر را مسخره نكنند، و بالاخره، عواطف‏ يكديگر را مجروح نسازند و از حدود منطق و استدلال خارج نشوند. و در حقيقت لااقل حدودی را كه اسلام در دعوت غير مسلمان به اسلام، لازم دانسته‏ است، درباره خودشان رعايت كنند. «ادع الی سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن».
 
برای برخی اين تصور پيش آمده كه مذاهبی كه تنها در فروع با يكديگر اختلاف دارند، مانند شافعی و حنفی، می ‏توانند با هم برادر باشند  و با يكديگر در يك صف قرار گيرند، اما مذاهبی كه در اصول با يكديگر اختلاف نظر دارند به هيچ وجه نمی ‏توانند با يكديگر برادر باشند. از نظر اين دسته، اصول مذهبی مجموعه‏ای به هم پيوسته است و به اصطلاح اصوليون از نوع "اقل و اكثر ارتباطی" است، آسيب ديدن يكی عين آسيب ديدن همه‏ است. عليهذا آنجا كه مثلا اصل "امامت" آسيب می‏ پذيرد و قربانی‏ می‏ شود، از نظر معتقدين به اين اصل، موضوع وحدت و اخوت منتفی است. و به همين دليل شيعه و سنی به هيچ وجه نمی‏توانند دست يكديگر را به عنوان‏ دو برادر مسلمان بفشارند و در يك جبهه قرار گيرند، دشمن هر كه باشد. گروه اول به اين گروه پاسخ می ‏دهند، می‏ گويند: دليلی ندارد ما اصول را در حكم يك مجموعه به هم پيوسته بشماريم، و از اصل "يا همه يا هيچ" در اينجا پيروی كنيم. اينجا جای قاعده الميسور لايسقط بالمعسور و ما لايدرك كله لايترك كله است. سيره و روش شخص اميرالمؤمنين علی، عليه‏ السلام، برای ما بهترين و آموزنده ترين درسهاست. علی، عليه السلام، راه و روشی بسيار منطقی و معقول كه شايسته بزرگواری مانند او بود اتخاذ كرد. او برای احقاق حق خود، از هيچ كوششی خودداری نكرد، همه امكانات خود را به كار برد كه اصل امامت را احيا كند، اما هرگز از اشعار "يا همه‏ يا هيچ" پيروی نكرد. بر عكس، اصل مالايدرك كله لايترك كله را مبنای‏ كار خويش قرار داد. علی در برابر ربايندگان حقش قيام نكرد و قيام نكردنش اضطراری نبود، بلكه كاری حساب شده و انتخاب شده بود. او از مرگ بيم نداشت، چرا قيام نكرد، حداكثر اين بود كه كشته شود، كشته شدن در راه خدا منتهای آرزوی او بود، او همواره در آرزوی شهادت بود و با آن، از كودك‏ به پستان مادر مأنوستر بود. علی در حساب صحيحش بدين نكته رسيده بود كه‏ مصلحت اسلام در آن شرائط ترك قيام و بلكه همگامی و همكاری است. خود كرارا به اين مطلب تصريح می ‏كند. در يكی از نامه‏ های خود به مالك اشتر (نامه 62 از نامه‏ های "نهج‏ البلاغه" می ‏نويسد: « فامسكت يدی حتی رأيت راجعة الناس قد رجعت عن‏ الاسلام، يدعون الی محق دين محمد صلی الله عليه و آله، فخشيت ان لم انصر الاسلام و اهله، اری فيه ثلما او هدما تكون المصيبة به علی اعظم من فوت‏ ولايتكم التی انما هی متاع ايام قلائل».
 
من اول دست خود را پس كشيدم، تا ديدم گروهی از مردم از اسلام بازگشتند و مردم را به نابودی دين محمد ( ص ) دعوت می‏ كنند. پس ترسيدم كه اگر به ياری اسلام و مسلمين بر نخيزم‏ شكاف يا انهدامی در اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن از فوت خلافت چند روزه‏ بسی بيشتر است. در شورای شش نفری پس از تعيين و انتخاب عثمان به وسيله عبدالرحمان‏ بن عوف، علی عليه السلام، شكايت و هم آمادگی خود را برای همكاری‏ اينچنين بيان كرد: « لقد علمتم انی احق الناس بها من غيری، و الله‏ لاسلمن ما سلمت امور المسلمين، و لم يكن فيها جور الا علی خاصة » (نهج‏ البلاغه، خطبه 72) يعنی: شما خود می ‏دانيد من از همه برای خلافت شايسته‏ ترم، و حال به خدا قسم مادامی كه كار مسلمين روبراه باشد، و رقيبان من‏ تنها به كنار زدن من قناعت كنند و تنها شخص من مورد ستم واقع شده باشد، مخالفتی نخواهم كرد و تسليم خواهم بود. اينها می ‏رساند كه علی، اصل "يا همه يا هيچ" را در اين مورد محكوم‏ می‏دانسته است. نيازی نيست درباره روش و سيره علی عليه السلام‏ در اين موضوع بيشتر بحث شود، شواهد و دلائل تاريخی در اين زمينه فراوان‏ است.

علامه امينی
اكنون نوبت آن است كه ببينيم علامه بزرگوار آيت الله امينی، مؤلف‏ جليل القدر "الغدير" از كدام دسته است و چگونه می‏انديشيده است؟ آيا ايشان وحدت و اتحاد مسلمين را تنها در دايره تشيع قابل قبول‏ می‏ دانسته ‏اند، يا دايره اخوت اسلامی را وسيعتر می‏ دانسته و معتقد بوده اند اسلام كه با اقرار و اذعان به شهادتين محقق می ‏شود، خواه ناخواه حقوقی را به عنوان حق مسلمان بر مسلمان ايجاد می‏ كند وصله اخوت و برادری كه در قرآن به آن تصريح شده ميان همه مسلمين محفوظ است. علامه امينی به اين نكته كه لازم است نظر خود را در اين موضوع روشن كنند و اينكه نقش الغدير در وحدت اسلامی چيست، آيا مثبت است يا منفی ؟ خود كاملا توجه داشته‏ اند و برای اينكه از طرف معترضان اعم از آنان كه در جبهه مخالف خودنمايی می‏ كنند و آنهايی كه در جبهه موافق خود را جا زده اند مورد سؤ استفاده واقع نشود، نظر خود را مكرر توضيح داده و روشن كرده ‏اند.
 
علامه امينی طرفدار وحدت اسلامی هستند و با نظری وسيع و روشن بينانه‏ بدان می‏ نگرند. معظم له در فرصتهای مختلف در مجلدات الغدير اين مسئله‏ را طرح كرده‏ اند و ما قسمتی از آنها را در اينجا نقل می ‏كنيم: در مقدمه جلد اول، اشاره كوتاهی می ‏كنند به اينكه الغدير، چه نقشی در جهان اسلام خواهد داشت. می‏گويند: "و ما اينهمه را خدمت به دين، و اعلاء كلمه حق، و احياء امت اسلامی می ‏شماريم". در جلد سوم، صفحه 77، پس از نقل اكاذيب ابن تيميه و آلوسی و قصيمی‏، مبنی بر اينكه شيعه برخی از اهل بيت را، از قبيل زيد بن علی بن‏ الحسين دشمن می دارد، تحت عنوان "نقد و اصلاح" می‏ گويند: "... اين دروغها و تهمتها تخم فساد را می‏ كارد و دشمني ها را ميان‏ امت اسلام بر می‏ انگيزد و جماعت اسلام را تبديل به تفرقه می ‏نمايد و جمع‏ امت را متشتت می‏ سازد و با مصالح عامه مسلمين تضاد دارد ". نيز در جلد سوم، صفحه 268، تهمت سيد رشيد رضا را به شيعه، مبنی بر اينكه " شيعه از هر شكستی كه نصيب مسلمين شود خوشحال می‏ شود تا آنجا كه‏ پيروزی روس را بر مسلمين در ايران جشن گرفتند " نقل می‏ كنند، و می ‏گويند: " اين دروغ ها ساخته و پرداخته امثال سيد محمد رشيد رضاست. شيعيان‏ ايران و عراق كه قاعدتا مورد اين تهمت هستند، و همچنين مستشرقان و سياحان و نمايندگان ممالك اسلامی و غير هم، كه در ايران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبری از اين جريان ندارند. شيعه بلا استثناء، برای‏ نفوس و خون و حيثيت و مال عموم مسلمين اعم از شيعه و سنی احترام قائل‏ است. هر وقت مصيبتی برای عالم اسلام در هر كجا و هر منطقه و برای هر فرقه پيش آمده است، در غم آنها شريك بوده است. شيعه هرگز اخوت‏ اسلامی را كه در قرآن و سنت بدان تصريح شده محدود به جهان تشيع نكرده‏ است. و در اين جهت فرقی ميان شيعه و سنی قائل نشده است".
 
نيز در پايان جلد سوم، پس از انتقاد از چند كتاب از كتب قدما، از قبيل عقد الفريد ابن عبدربه، الانتصار ابوالحسين خياط معتزلی، الفرق بين‏ الفرق ابومنصور بغدادی، الفصل ابن حزم اندلسی، الملل و النحل محمد بن عبدالكريم شهرستانی، منهاج السنه ابن تيميه، والبداية و النهايه ابن كثير و چند كتاب از كتب متأخرين، از قبيل تاريخ الامم‏ الاسلاميه شيخ محمد خضری، فجر الاسلام احمد امين، الجولة فی ربوع الشرق‏ الادنی محمد ثابت مصری، الصراع بين الاسلام و الوثنيه قصيمی، و الوشيعه‏ موسی جار الله می‏ گويند: "هدف ما از نقل و انتقاد اين كتب، اين است كه به امت اسلام اعلام‏ خطر كنيم و آنان را بيدار نماييم كه اين كتاب ها بزرگ ترين خطر را برای‏ جامعه اسلامی به وجود می ‏آورد، زيرا وحدت اسلامی را متزلزل می ‏كند، صفوف‏ مسلمين را می ‏پراكند، هيچ عاملی بيش از اين كتب صفوف مسلمين را از هم‏ نمی ‏پاشد و وحدتشان را از بين نمی ‏برد و رشته اخوت اسلامی را پاره نمی ‏كند". علامه امينی در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان "نظرية كريمة" به‏ مناسبت يكی از تقدير نامه ‏هايی كه از مصر، درباره الغدير رسيده است، نظر خود را در اين موضوع كاملا روشن می ‏كنند و جای هيچ ترديدی باقی‏ نمی ‏گذارند، می‏ گويند: " عقايد و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را كه قرآن كريم با جمله « انما المؤمنون اخوش » بدان تصريح كرده پاره‏ نمی ‏كند، هر چند كار مباحثه علمی و مجادله كلامی و مذهبی به اوج خود برسد، سيره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعين همين بوده است. "ما مؤلفان و نويسندگان در اقطار و اكناف جهان اسلام، با همه اختلافی‏ كه در اصول و فروع با يكديگر داريم، يك جامع مشترك داريم و آن ايمان‏ به خدا و پيامبر خداست. در كالبد همه ما يك روح و يك عاطفه حكمفرماست و آن روح اسلام و كلمه اخلاص است".
 
"ما مؤلفان اسلامی همه در زير پرچم حق زندگی می‏ كنيم و در تحت قيادت‏ قرآن و رسالت نبی اكرم انجام وظيفه می ‏نماييم. پيام همه ما اين است كه: «ان الذين عند الله الاسلا» و شعار همه ما "لا اله الا الله و محمد رسول‏ الله" است. آری ما حزب خدا و حاميان دين او هستيم ! "علامه امينی در مقدمه جلد هشتم تحت عنوان "الغدير يوحد الصفوف فی‏ الملا الاسلامی" مستقيما وارد بحث نقش الغدير در وحدت اسلامی می‏شوند. معظم له، در اين بحث، اتهامات كسانی را كه می‏گويند الغدير موجب‏ تفرقه بيشتر مسلمين می‏شود، سخت رد می كنند، و ثابت می‏كنند كه بر عكس‏، الغدير بسياری از سؤ تفاهمات را از بين می ‏برد و موجب نزديكتر شدن‏ مسلمين به يكديگر می ‏گردد. آنگاه اعترافات دانشمندان اسلامی غير شيعه را در اين باره شاهد می‏آورند و در پايان، نامه شيخ محمد سعيد دحدوح را به‏ همين مناسبت نقل می‏كنند. ما برای پرهيز از اطاله بيشتر، از نقل و ترجمه تمام گفتار علامه امينی‏ تحت عنوان بالا كه همه در توضيح نقش مثبت الغدير در وحدت اسلامی است‏ صرف نظر می كنيم، زيرا آنچه نقل كرديم برای اثبات مقصود كافی است. نقش مثبت الغدير، در وحدت اسلامی از اين نظر است كه اولا منطق مستدل‏ شيعه را روشن می ‏كند و ثابت می‏كند كه گرايش در حدود صد ميليون مسلمان به‏ تشيع بر خلاف تبليغات زهر آگين عده‏ای مولود جريان های سياسی يا نژادی و غيره نبوده است، بلكه يك منطق قوی متكی به قرآن و سنت موجب اين‏ گرايش شده است، ثانيا ثابت می‏ كند كه پاره‏ای اتهامات به شيعه كه سبب‏ فاصله گرفتن مسلمانان ديگر از شيعه شده است از قبيل اينكه شيعه غير مسلمان را بر مسلمان غير شيعه ترجيح می ‏دهد و از شكست مسلمانان غير شيعه از غير مسلمانان شادمان می‏ گردد، و از قبيل اينكه شيعه به جای حج به زيارت ائمه می‏ رود، يا در نماز چنين‏ می‏ كند و در ازدواج موقت چنان، به كلی بی اساس و دروغ است، ثالثا شخص شخيص اميرالمؤمنين علی عليه السلام را كه مظلوم ترين و مجهول‏ القدرترين شخصيت بزرگ اسلامی است و می‏تواند مقتدای عموم مسلمين واقع‏ شود، و همچنين ذريه اطهارش را به جهان اسلام معرفی می‏ كند.
 
برداشت ديگران از الغدير
برداشت بسياری از دانشمندان بيغرض مسلمان غير شيعه از "الغدير" همين است كه ما گفتيم. محمد عبدالغنی حسن مصری، در تقريظ خود بر الغدير كه در مقدمه جلد اول‏، چاپ دوم، چاپ شده است می‏ گويد: "از خداوند مسئلت می‏ كنم كه بركه آب زلال شما را ( غدير در عربی به‏ معنای گودال آب است) سبب صلح و صفا ميان دو برادر شيعه و سنی قرار دهد كه دست به دست هم داده، بناء امت اسلامی را بسازند". عادل غضبان مدير مجله مصری "الكتاب" در مقدمه جلد سوم می‏ گويد: "اين كتاب، منطق شيعه را روشن می ‏كند و اهل سنت می‏توانند به وسيله اين‏ كتاب شيعه را به طور صحيح بشناسند. شناسايی صحيح شيعه سبب می‏ شود كه‏ آراء شيعه و سنی به يكديگر نزديك شود، و مجموعا صف واحدی تشكيل دهند". دكتر محمد غلاب، استاد فلسفه در دانشكده اصول دين جامع از هر، در تقريظی كه بر الغدير نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده است می‏ گويد:
 
"كتاب شما در وقت بسيار مناسبی به دستم رسيد، زيرا اكنون مشغول‏ جمع آوری و تأليف كتابی درباره زندگی مسلمين از جوانب مختلف هستيم، لهذا خيلی مايلم كه اطلاعات صحيحی درباره شيعه اماميه داشته باشم. كتاب‏ شما به من كمك خواهد كرد و من ديگر مانند ديگران درباره شيعه اشتباه‏ نخواهم كرد". دكتر عبدالرحمان كيالی حلبی، در تقريظ خود كه در مقدمه جلد چهارم‏ الغدير چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمين در عصر حاضر، و اينكه‏ چه عواملی می‏ تواند مسلمين را نجات دهد، و پس از اشاره به اينكه شناخت‏ صحيح وصی پيغمبر اكرم يكی از آن عوامل است، می‏ گويد: "كتاب الغدير و محتويات غنی آن، چيزی است كه سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی يابد، تا دانسته شود چگونه مورخان كوتاهی كرده‏ اند، و حقيقت كجاست. ما به اين وسيله بايد گذشته را جبران كنيم و با كوشش‏ در راه اتحاد مسلمين به اجر و ثواب نايل گرديم". آری آن بود وجهه نظر علامه امينی درباره مسئله مهم اجتماعی عصر ما، و اين است عكس العمل نيكوی آن در جهان اسلام. - رضوان الله عليه.
 
 
 منبع: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی



 
https://taghribnews.com/vdcepv8xejh87pi.b9bj.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی