تاریخ انتشار۱ شهريور ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۵
کد مطلب : 24112
به مناسبت ۱۲ رمضان، سالروز پيمان اخوت مسلمانان

پيمان برادري، پيمان قرآني مسلمين

پيامبر اکرم(ص) : مسلمان برادر مسلمان است. هرگز براو ستم روا نمى دارد و دست از ياريش بر نمى دارد و او را در مقابل حوادث روزگار تنها و تسليم نمى سازد.
پيمان برادري، پيمان قرآني مسلمين
اشاره: ۱۲ رمضان سال نخست هجري به امر پيامبر اسلام(ص)، انصار مدينه با مهاجرين مکه پيمان اخوت برقرار کردند؛ خود پيامبر نيز با حضرت علي (ع) عقد اخوت بست. مقاله حاضر که مقدمه اى است بر شکل گيرى اين پيمان برادرى در مدينه، به بررسى و تحليل بينش اخوانى و آيين برادرى اسلامى در صدر اسلام مى پردازد و تلاش داشته ضمن بررسى مبانى فکرى و فلسفى انديشه اخوت دينى، نقش اين بينش و نگرش وحيانى را در ايحاد وحدت در پيکره اجتماعى جامعه صدر اسلام بيان کند و براى تأمين اين منظور، موضوع فراخوانى قرآن به اخوت دينى، سيره و عمل پيامبر در ارتقاى بينش اخوانى ـ نسبى جامعه عرب به سطح اخوت دينى و فاصله گرفتن از تعصبات خونى و نژادى ((الاخوه فى نسب)) و تبليغات و تشويق هاى پيامبر(ص) براى ايجاد پيوند برادرى ميان مسلمانان را مورد بررسى قرار مى دهد.

فلسفه برادرى در اسلام
اسلام منادى توحيد است و توحيد در اسلام نه تنها به مفهوم اعتقاد به خالق واحد و تواناى خالق هستى بلکه به مفهوم توحيد در پيکره اجتماع عظيم انسان ها با همه تفاوت هايشان بود و معناى کامل توحيد فقط با اعلام برادرى ميان جامعه اسلامى و اجتماع بشرى با يک رويکرد خداگرايانه مصداق عينى پيدا مى کرد. در واقع تحقق انديشه توحيدى در صورت اجتماع بشرى احساس و درک اين انديشه بود که انسان از منشا واحدى است و از روح واحدى جنبش و حرکت يافته و از پيکره واحدى خلق شده است. اين وحدانيت زمانى صورت تکاملى خود را پيدا مى کرد که انسان ها اين احساس را اجتماعى کنند و در سايه اعتقاد توحيدى در جمع برادران ايمانى و موحد درآيند و به مصداق ((انما المومنون اخوه ...))(۱) در حلقه اجتماع، انسان هاى مومن همه را برادر خويش بدانند و براى نجات برادران ايمانى و خدايى خويش از هيچ تلاشى فروگذارى نکنند. 

اين گونه برادرى، منادى و مروج نوعى بينش است که در آن همه کينه ها، نفرت ها، جهل ها، حق کشى ها و نابرابري ها کنار گذاشته مى شود و همه مردم در جامعه اسلامى براى تحقق اجتماعى برادرانه تلاش مى کنند که در آن برابرى و عدالت تمام بت هاى موهوم طبقاتى و امتيازات ستمگرانه را از روى کره خاکى و صفحه زندگى اجتماعى نيست و نابود مى کند و با حذف دوگانه گرايى ها و تفرقه ها و تضادها، وحدت و يکتايى را نويد مى دهد. اين بينش بر خصومت ها و ستيزه گري ها و سرکشى ها و جدال هاى بى پايان و پر ملال اجتماع انسان ها خط بطلان مى کشد. تجلى زيبايى اين بينش اجتماعى را بايستى در سيره حضرت رسول(ص) و عصر طلايى اسلام جست وجو کرد.

پيامبر (ص) در اندک زمانى با چنين نگاه و چنين بينش فلسفى در صحنه عمل اجتماعى تصويرى به يادماندنى از برادرى اسلامى ترسيم کرد. يکتايى اعتقادى و اجتماعى که حضرت رسول با جنبش الهى خويش ترويج کرد، توانست در ميان اجتماعى از اعراب باديه نشين و قبايل متعددى که تماما در خودسرى و ستيزه گرى و برادرکشى و ستمگرى و نابرابرى و نابرادرى بودند، روحيه الفت و مواخات ايجاد کند.(۲) و روح انحصارگرايى قبيله اى، تفرقه، تنافر، قتل، غارت و تبعيض را در صحنه اجتماعى و جغرافيايى انسانى و سياسى عربستان بزدايد و شرک را به توحيد مبدل سازد و شرک نه تنها در مراتب اعتقادى بلکه در مراتب اجتماعى جاى خود را به وحدانيت و يکسانى بدهد.

از اين رو نداى برادرى پيامبر اسلام درصدد بود که شرک اجتماعى را به توحيد اجتماعى مبدل کند و آن را با عقيده به توحيد اعتقادى و ايمانى همراه ساخته و در سايه توحيد اعتقادى ـ اجتماعى قسط و عدالت اجتماعى را که هدف رسالت الهى پيامبران است محقق سازد.
پس جهان بينى توحيدى و اجتماعى حضرت رسول و آيين اسلام، منادى نظام توحيدى ـ اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى است تا با ايجاد جامعه اى برادروار و برابروار قطب هاى طبقاتى و امتيازات ناحق و ناشايسته زمان را در هم بريزد و زيربناى اجتماعى ـ اقتصادى جهان و جوامع نابرابر را با شعار توحيد اعتقادى ـ اجتماعى دگرگون سازد. 

برادرى اعلام ماهيت يکنواخت و سرشت متوازن و صداى يکتاى همه انسان هاست و اعلام اين اصل است که انسان ها با هم هستند و همه انسان ها با همه رنگ و صورت ها و شکل ها و انساب و قبايل و اقوام و نژادهايى که براى خويشتن واحد متصور شده اند، همه از يک منشا و ريشه اصيل واحد و يکتاى الهى اند و حبل متين خداوند رشته اى نامريى در تاروپود همه انسان ها دميده است که با توسل به آن وحدانيت خويش را مى يابند.(۳) 

در واقع پيامبر آمد تا با شعار برادرى طرز تلقى بشر آن روزگار را تغيير داده و مبنا و فلسفه نوى دراندازد که الگوى زندگى اجتماعى و بينش اجتماعى ـ الهى انسان ها باشد و ديدگاه فلسفى انسان آن عصر را درباره فلسفه وجودى انسان متحول سازد و مبناى انسان شناسى نوى را پايه گذارى کند که ريشه در هستى شناسى و خداشناسى و توحيد اعتقادى دارد. اين که انسان ها همه از يک منشااند و اين منشا هم به لحاظ
خلقت و اراده خدايى در خلق انسان و هستى و هم به لحاظ حيات اجتماعى در صحنه عمل اجتماعى و سياسى تجلى کند. برادرى مبلغ برابرى و همطرازى انسان هاست و ضد انسان کشى، ستمگرى و فاصله اجتماعى و طبقاتى و نژادپرستى و برترى جويى نژادى. 

همه انسان ها از نگاه اسلام و پيامبر از يک منشا خدايى و قدسى اند و از يک کل واحد تنيده شده اند. همه فرزندان آدم و حوايند(۴) و اعتقاد به اراده الهى و تحقق آن اراده بر روى زمين و امانت دارى الهى برعهده بشر است. تنها چيزى که سبب انشعاب و افتراق و نابرادري ها شده، آن جزء از اراده انسانى است که او را به جاى اين که به اتصال منبع واحد الهى و توجه به منشإ واحد خلقت انسانى و به سوى سرچشمه برادرى بکشاند ـ برخلاف آن سرشت الهى ـ به سوى خلاف آن جهت قدسى گام برداشته و از وحدانيت اجتماعى ـ اعتقادى به شرک اجتماعى ـ اعتقادى مى کشاند. اسلام منادى مبارزه با شرک اعتقادى ـ اجتماعى است و جاودانه به سوى توحيد در اعتقاد و عمل دعوت مى کند. دعوت به برادرى در سنت حضرت رسول از همين جا نشات گرفته است.

قرآن و فراخوانى به اخوت اسلامى
اعمال و رفتار و سلوک پيامبر و عملکرد سياسى و اجتماعى وى در تمام دوران حيات تاريخى اش منشا و ريشه در وحى الهى داشت و پيمان برادرى و تفکر اخوانى وى برگرفته از تعاليم خدايى و آموزه هاى قرآنى بود. براى فهم عمل تاريخى و سياسى و اجتماعى پيمان اخوت و تبليغات حضرت رسول به سوى برادرى و برابرى در دوران پيش از هجرت و پس از آن در مدينه، توجه به متن مقدس قرآن کريم و آموزه هاى قرآنى در اين باب اهميت فوق العاده دارد. 

خداوند در آيات متعددى در قرآن کريم به مساله اخوت و برادرى دينى مسلمانان اشاره دارد و اين مساله را به عنوان يکى از محورى ترين عوامل در توسعه اتحاد و مبارزه با هرگونه تفرقه و نفاق ياد مى کند و بهترين راه وحدت و ترويج و تبليغ آن را وحدت براساس برادرى دينى و اخوت اجتماعى ـ اعتقادى مى داند و آن را نعمتى عظيم قلمداد مى کند که جامعه مسلمانان را از گسست و پراکندگى و وحشت و تنهايى و نزاع هاى درونى و طاقت فرساى قومى، قبيله اى، نژادى و برترى جويى هاى بى محتوا نجات داده و به راه وحدت و اتحاد سوق داده و مفهوم برادرى را از ماهيت انحصارى و انسانى و قبيله اى آن خارج ساخته و از منظرى والاتر که تمام سطوح و مراتب آن را طرح مى کند، بدان مى پردازد.
در جامعه جاهلى عرب پيش از اسلام آنچه از برادرى منظور بود، برادرى نسبى و سببى بود و نسب واحد و پيوندهاى خونى و نسبى در فرهنگ جاهليت ارجحيت ويژه اى داشت. به طور کلى برادرى در قاموس عرب چندين بار معنايى را در بر داشت: 

۱ ـ برادرى نسبى براساس پدر واحد (در سطح خانوادگى).
۲ ـ برادرى براساس برادرخواندگى، صميميت و دوستى برادرانه.
۳ ـ برادرى قبيله اى براساس تعصب قبيله اى و نياى واحد و يا در سطح کلان، اشتراک در خون و نژاد.(5) 

همه اين سه نوع برادرى در شبه جزيره عربى عصر جاهلى وجود داشت و عصبيت قبيله اى و نسبى و قومى مبناى کلى آنها بود و رفتار سياسى ـ اجتماعى جامعه عرب بر اين اساس شکل مى گرفت. برادران در مقابله با بنى اعمام خود با همديگر متحد مى شدند و در مقابل آنها قرار مى گرفتند. بنى اعمام براى مقابله و مبارزه با تيره ها و رقباى ديگر با يکديگر متحد مى شدند و تيره ها و طوايف براى مقابله با تيره ها و طوايف رقيب به همديگر نزديک مى شدند و قبايلى که از نسب واحدى بودند، براى مقابله با قبايل ديگر صف آرايى مى کردند و با اعضاى قبيله خود متحد مى شدند. اين قانون معيار دفاع از کيان سياسى ـ اجتماعى و اقتصادى قبيله بود. 

قرآن کريم علاوه بر استعمال واژه اخوت و مشتقات آن در معانى سه گانه فوق معنا و مفهوم جديدى را به حوزه معنايى و لغوى اين واژه افزود که علاوه بر در برداشتن مفاهيم بالا و اصلاح آن ها و جايگاه هر کدام در روابط سياسى ـ اجتماعى مسلمانان، مفهوم والاتر و ارزنده ترى را ارائه مى داد که کارکرد آن در عرصه حيات سياسى اجتماعى جامعه قبيله اى عرب در دوره اسلامى توانست استحاله اى عظيم در فرهنگ و سنت ها و باورهاى قبيله اى ايجاد کند. 

از اين راه به خلق فرهنگ و معناى جديد و وسيع از واژه اخوت پرداخت که در جامعه صدر اسلام تحقق و عينيت پيدا کرد. پيامبر اسلام در ترويج و توسعه فرهنگ قرآنى رنج ها و محنت هاى بسيار کشيد تا جامعه عصر جاهلى را از وضع رقت بارى که همواره آنان را در مقابل يکديگر دشمن ساخته بود و به سبب دشمنى ها آسايش و آرامش از زندگى اجتماعى و سياسى و اقتصادى آنها رخت بربسته بود، خارج سازد و معيارها و طبقات انساب را(۶) که حق و باطل در پيوند و ارتباط طبقاتى با آنها معنى پيدا مى کرد، از فرهنگ اجتماعى جامعه عرب حذف نمايد و يا آن را جهت داده و به سوى فرهنگ جديد به کار گيرد. 

کاربست اين بار معنايى از اخوت قرآنى که به اخوت دينى و برادرى اعتقادى تعبير شد، باعث شد فرهنگ ((الاخوه فى نسب)) همراه با معيارهاى جاهلى خود در صحنه زندگى اجتماعى و سياسى اعراب تعديل شده و فرهنگ ((الاخوه فى الدين)) جاى آن را بگيرد.
فرهنگ اخوت دينى اکثر معيارهاى نژادى و خونى را که باعث تفاخر و تضاد بود، طرد کرد و برادرى دينى را جانشين آن ساخت. هر زمان ريشه هاى فرهنگ جاهلى به خاطر تعصبات کور قبيله اى بيدار مى شد، قرآن به شدت به مبارزه با آن مى پرداخت. زمانى پيامبر به خاطر علاقه اش به يک غلام حبشى که در بستر بيمارى افتاده بود، مورد اعتراض برخى از مهاجران و انصار قرار گرفت، به طورى که برخى از آنان گفتند: ما خان و مان خود را رها کرديم و در خدمت رسول بيامديم. هيچ کس اين نديديم از او در زندگى و بيمارى و مرگ که اين غلام سياه ديد.(۷) 

در
همين جا بود که آيه ذيل بر پيامبر نازل شد تا با طرز تفکر جاهلى که هنوز در انديشه برخى مسلمانان خودنمايى مى کرد، مبارزه کند و فضيلت و برترى را به تقوا و پرهيزگارى در ميان ابناى بشر منحصر نمايد:
((يا إيها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبايل لتعارفو ان إکرمکم عندالله إتقيکم ان الله عليم خبير)).(۸)
در همين سوره در آياتى قبل از اين، مسلمانان را برادران دينى قلمداد مى کند و وظايف ديگر برادران دينى را در رفع اختلاف ميان آنها مورد تإکيد قرار مى دهد:
((انما المومنون اخوه فإصلحوا بين إخويکم واتقوالله لعلکم ترحمون;(۹) مسلمانان برادران دينى يکديگرند. پس ميان آنها صلح برقرار کنيد و از خدا بترسيد تا مورد رحمت او قرار گيريد)). 

مبارزه قرآن با برترى طلبى هاى جاهلى و اعلان نسب واحد براى تمام ابناى بشرى و اعلام برابرى آنها و رد افتخارات واهى انسابى مشهور است و اين که فضيلت در نسب نهفته نيست، بلکه نسب ها همواره به يک نسب ختم مى شوند، بنابراين فضيلت و برترى نه برمعيار نسب، که بر معيار تقواى دينى است و برادرى واقعى در برادرى دينى نهفته است. رفتار حضرت رسول با غلام حبشى، رديه اى بود بر تفکرات برترى جويانه و انسابى که عرب و عجم، برده و آزاد، اوسى و خزرجى، مضرى و ربيعى و ... را در مقابل هم قرار مى داد. 

بنابراين قرآن و آموزه هاى الهى با ترويج و تبليغ ارزش هاى الهى و دينى از راه اخوت اسلامى در جان و روح مسلمانان، ريشه درخت کهن کين و تفاخر نژادى و نسبى را قطع کرد.
در سراسر آيات قرآن که پيوندهاى نسبى و واژه اخوت و مشتقات آن را ذکر مى کند، معانى مختلف برادرى از جمله برادرى طايفه اى، نسبى، دينى و سببى را بيان کرده و همواره ويژگى ها و خصلت ها و امتيازات و منافع و مضار هر يک را يادآور مى شود. در اين ميان از اخوت دينى (الاخوه فى الدين) به عنوان برترين و عميق ترين مفهوم اجتماعى براى اتحاد جامعه اسلامى ياد مى کند و وظايف و لوازم برادرى دينى را خاطرنشان مى نمايد و با تاکيدات، ارزش هاى بيهوده برادرى انسابى را که مايه تفاخر پوچ و بى معنى است، فسخ مى کند. 

اهداف گوناگون اخوت را با مداقه و تفحص در متن آيات قرآن مى توان چنين دسته بندى کرد:
۱. اصلاح امور مسلمانان به وسيله برادران دينى.(۱۰)
۲. توسعه برابرى و برادرى اجتماعى و اقتصادى (تحقق عدالت).(۱۱)
۳. رعايت حقوق برادران دينى در آيات ذکر مى شود.(۱۲)
۴. نجات و رستگارى انسان با تقويت فضيلت هاى انسانى به وسيله تقوا و مبارزه با نژادپرستى و معيارهاى طبقاتى.(۱۳)
۵. اجراى احکام الهى در توارث و وصايت و حقوق خانوادگى.(۱۴)
۶. ترويج حسن ايثار و انفاق.(۱۵)
۷. ايجاد اتفاق و اتحاد ميان مسلمانان به منظور تحقق وحدت امت اسلامى.(۱۶)
۸. تعيين مرزبندى ميان کفر و ايمان(۱۷) و اقامه ضروريات دين.

اهميت و مقام اخوت دينى از ديدگاه رسول اکرم
از آن جا که هدف رسالت پيامبر ايجاد قسط در جامعه اسلامى بود، بدون ترديد تحقق اين موضوع جز از راه اخوت دينى و برادرى و الفت ميان مجموع مسلمانان امکان پذير نبود، زيرا تنها با احساس برادرى و الفت دينى است که دل هاى مسلمانان به هم نزديک مى شود و تعاون و همکارى براى ساختن امت اسلام به وجود مي آيد و ايثار و از خودگذشتگى به خاطر برادران دينى معنا پيدا مى کند و برابرى و قسط اسلامى در سايه اخوت اعتقادى محقق مى شود. از اين رو پيامبر اسلام از آغاز به ترويج و تبليغ بينش اخوانى ميان مسلمانان همت گماشت و ضمن توجه دادن مسلمانان به آيات الهى درباب وظيفه و مسئوليت مسلمانان در برابر يکديگر به عنوان برادران دينى، در عمل نيز براى ايجاد اتحاد و برادرى تلاش وافر کرد و کوشش نمود مفهوم برادر دينى را از مفهوم برادر سنتى رايج ميان جامعه عرب جدا نمايد و مفهوم نو برادرى دينى را در خدمت حق طلبى، عزت و حرمت انسان قرار دهد. 

 درکنار اين مفهوم سازى و تعريف جديد از برادرى، رد ارزشهاى خونى و متعصبانه و برادرى سنتى را وجهه همت خويش قرار داد و در عمل و نظر فخرفروشى و مباهات، قتل و کشتار، خيانت و ظلم و شقاوت در حق همنوعان و برادران انسانى و دينى را که برمحور دفاع کورکورانه از حريم خاندانى و قبيله اى شکل گرفته بود، سراسر طرد کرد و برادرى را از سطح روابط درون نژادى و خونى که عامل بروز رفتارهاى سياسى ـ اجتماعى ناصواب بود، به سطحى شايسته و فراتر ميان تمام انسان ها بدل کرد که در حوزه آن انسان به عنوان عزيزترين خلقت هستى با بهره گيرى از اخوت دينى صورت ها و مرزبندى هاى نژادى، مکانى، خونى، قومى و طبقاتى را درهم شکند و مرزى متعالى و دينى و اعتقادى براى دوست داشتن، عشق ورزيدن، الفت، برادرى و برابرى ايجاد کند و خانواده بزرگى از انسان هاى مومن تشکيل دهد که در آن خواهران و برادران دينى در مقابل يکديگر احساس مسئوليت و وظيفه کنند و براى اداى اين مسئوليت و انجام اين وظيفه بکوشند.(۱۸) 

پيامبر در طول زمامدارى خود در عمل و گفتار و سلوک خويش معناى برادرى دينى را محقق ساخت. در مکه زمانى که مسلمانان از هر سو مورد تهديد مشرکان و غير مسلمانان بودند، تازه واردان به اسلام را تشويق مى کرد برادر يکديگر باشند و با يکديگر متحد شوند. رمز موفقيت و قوت و پيروزى هاى بعدى وى تا حد زيادى مرهون تشويق و تقويت بينش اخوانى و در گرو ايجاد پيوند برادرانه در جامعه اسلامى بود.
او در مکه ميان عده اى از مسلمانان پيوند برادرى ايجاد کرد
و آنها را دوبه دو برادر ساخت. خود نيز به اين وظيفه عمل کرد و در روزهاى نخستين دعوتش پايه هاى آن را بر برادرى بنا نهاد و به عنوان الگو و اسوه جامعه، على(ع) را برادر خويش قرار داد. (۱۹) 

اهميت مقام برادرى در کلام پيامبر چنان است که مى گويد: هيچ عملى را بيش از سه کار دوست ندارم و يکى از اين سه کار: هميارى و برادرى دينى در قبال برادران موحد است:
((هيچ عملى را بيش از سه کار دوست ندارم: سيرکردن گرسنگى مسلمانان و پرداختن وامش، برطرف ساختن اندوه از پيشانيش; کسى که از مومنى اندوهش را برطرف کند، خدا اندوه روز رستاخيز او را برطرف خواهد کرد و خدا دست به يارى بنده اش است تا وقتى که بنده اش به کار يارى برادرش باشد)).(۲۰) 

معلوم است فقط در جامعه اى که احساس برادرى دينى وجود دارد، چنين ايثار و همکارى و هميارى تجلى پيدا مى کند. 
در بخشى ديگر فرمود: ((المسلم إخوالمسلم لا يظلمه، و لا يخذله، و لا يسلمه; مسلمان برادر مسلمان است. هرگز براو ستم روا نمى دارد و دست از ياريش بر نمى دارد و او را در مقابل حوادث روزگار تنها و تسليم نمى سازد.))(۲۱) 

در ترويج فرهنگ برادرانه و عيب پوشى از برادران دينى که آن را از اهم وظايف يک برادر دينى قلمداد مى کند مى فرمايد:
((من ستر عوره إخيه المسلم سترالله عورته يوم القيامه; هر کس راز و عيب برادر دينى خويش را بپوشاند، خداوند در روز قيامت عيب او را مى پوشاند)).(۲۲)
نيز مى فرمايد: ((مثل الاخوين مثل اليدين يغسل إحدهما الاخر; مثل دو برادر دينى مثال دو دست است که همديگر را شست وشو مى دهند)).(۲۳)
نيز براى تشويق هميارى و جلوگيرى از اجحاف، برادران دينى را موظف مى سازد به هيچ وجه نسبت به همديگر ظلم روا ندارند; يکديگر را رها نسازند; حاجت يکديگر را برآورده سازند و عيب يکديگر را بپوشانند.(۲۴) 

در همين باره پيامبر اسلام و ائمه و اولياى دين گفتارهاى بسيارى را بيان کرده و حقوق برادرى اسلامى را از ديد اسلام بيان داشته اند که به يک حديث ارزنده ديگر از پيامبر اکتفا مى کنيم. در آن تمام حقوق برادران دينى را برشمرده است و صاحب بحارالانوار آن را در جلد ۷۴ بيان داشته و در آن به صورتى جامع وظايف جامعه مومنان و برادران دينى را در سى ويژگى بيان داشته است:
پيامبر اسلام فرمود: مسلمان بر برادر دينى مسلمانش سى حق دارد که برائت ذمه از آن حاصل نمى گردد مگر به اداى اين حقوق يا عفو کردن برادر مسلمان او: 

۱. يغفر زلته = لغزش هايش را ببخشايد.
۲. يرحم عبرته = در ناراحتى ها به او مهربانى کند.
۳. يستر عورته = عيوب و اسرارش را مخفى دارد.
۴. يقيل عثرته = اشتباهات او را جبران کند.
۵. يقبل معذرته = عذر او را بپذيرد.
۶. يرد غيبته = در برابر بدگويان از او دفاع کند.
۷. و يديم نصيحته = هميشه خيرخواه او باشد.
۸. يحفظ خلته = در حفظ دوستى او کوشا باشد.
۹. يرعى ذمته = آنچه را که بر ذمه اوست، مراعات نمايد.
۱۰. يعود مرضه = در وقت بيمارى از او عيادت کند.
۱۱. يشهد ميته = در هنگام مرگ او را تشييع نمايد.
۱۲. يجيب دعوته = دعوت او را اجابت کند.
۱۳. يقبل هديته = هداياى او را بپذيرد.
۱۴. يکافإ صلته = عطاهاى او را جبران نمايد.
۱۵. يشکر نعمته = نعمت او را شکرگزارى کند.
۱۶. يحسن نصرته = به دوستى او را يارى نمايد.
۱۷. يحفظ حليلته = ناموس او را حفظ کند.
۱۸. يقضى حاجته = حاجت و نياز او را برآورده سازد.
۱۹. يشفع مسإلته = براى نياز و درخواستش نزد ديگران شفاعت کند.
۲۰. يسمت عطسته = عطسه او را تحيت بگويد.
۲۱. يرشد ضالته = او را ارشاد نمايد.
۲۲. يرد سلامه = به سلامش پاسخ بگويد.
۲۳. يبر إنعامه = انعام او را به خوبى بدهد.
۲۴. يطيب کلامه = کلامش را نيکو بپندارد.
۲۵. يصدق اقسامه = سوگند او را تصديق و قبول کند.
۲۶. يوالى وليه = با دوستش دوستى کند.
۲۷. لايعاديه = با او عداوت نکند.
۲۸. ينصره ظالما و مظلوما: فإما نصرته ظالما و يرده عن ظلمه و إما نصرته مظلوما فيعينه على اخذ حقه = در يارى او بکوشد چه ظالم باشد چه مظلوم: اما يارى او در حالى که ظالم باشد، به اين است که او را از ظلمش بازدارد و در حالى که مظلوم است، او را در گرفتن حقش کمک نمايد.
۲۹ و ۳۰. لا يخذله و لا يسلمه و يحب له من الخير ما يحب لنفسه و يکره له من الشر ما يکره لنفسه = او را در برابر حوادث بى ياور نگذارد و هر آنچه را براى خود مى پسندد، براى دوستش بپسندد و هرچه از بدى براى خود نمى خواهد، براى او نيز نخواهد.(۲۵)

اخوت اسلامى در مکه (مؤاخات اوليه)
در باب چگونه مؤاخات ميان مسلمانان در مکه، نخستين منابع تاريخ اسلام توضيحات دقيقى ارائه نمى دهند. در منابع تاريخ اسلام تنها کتب سيره هستند که اشاراتى به بحث مواخات در مکه دارند و از آن تحت عنوان ((المؤاخات اوليه)) ياد مى کنند.
برخى از منابع متأخر اساسا مؤاخات اوليه را منکر شده اند. بحثى که بيشتر سبب انکار مؤاخات اوليه شده است، به تضادهاى سياسى و فرقه اى شيعه و سنى باز مى گردد. برخى از مؤلفان و سيره نويسان اهل سنت براى انکار برادرى رسول اکرم با على(ع) ـ که شيعيان به استناد آن على را به منزله برادر و جانشين حضرت رسول قلمداد مى کنند ـ به مخالفت و رد روايت هاى مربوط به ((المؤاخات اوليه)) پرداخته و استدلال کرده اند که مؤاخات فقط در مدينه روى داد و ميان مهاجر و انصار بود. با اين وجود برخى از منابع از پيمان اخوت نخستين ميان مسلمانان مکه سخن به ميان آورده اند.
 
منابعى که از پيمان برادرى در مکه ياد کرده اند، خواسته اند توضيحات خود را در باب مساله اخوت اسلامى در مدينه تکميل نمايند. از اين رو يکى از زمينه هاى اخوت مدينه را اخوت در مکه مى دانند و به دو پيمان اخوانى در صدر
اسلام تحت عنوان ((المؤاخات المدنيه)) و ((المؤاخات المکيه)) يا ((المؤاخات إوليه)) و ((المؤاخات الثانيه)) ياد مى کنند. اين منابع زمانى که به توضيح و تشريح جريان پيمان مؤاخات مدينه مى پردازند، به صورت جداگانه به پيمان اخوت مکه اشاره نمى کنند، بلکه در حاشيه اين پيمان از مؤاخات مکه به عنوان مقدمه پيمان اخوت مدينه سخن به ميان مي آورند. به خاطر همين، برخى مانند ابن تيميه به رد آن پرداخته و دلايلى در اين باب اقامه کرده اند.(۲۶) 

در منابعى که بر ذکر پيمان اخوت در مکه اشاره کرده اند، به روند چگونگى پيمان مذکور و اين که آيا اين پيمان در مکان واحد و خاصى صورت گرفته يا در روز معين اتفاق افتاده، اشاره اى نشده است.
مسلم است پيامبر از آغاز، به وحدت و برادرى اسلامى به عنوان يک راه حل مناسب براى ايجاد امت واحده پى برده بود و ضرورت اتحاد نيروهاى مسلمان در مقابله با دشمنان را احساس کرده بود و فرمان خداوند مبنى بر الفت ميان مسلمانان و برابرى و برادرى، اين بينش و ضرورت تاريخى را تکميل کرده بود.
پيامبر، براساس اين بينش الهى و انسانى، رسالت خود را در ايجاد آن مى ديد و در هر زمانى که کسانى به اسلام در مي آمدند، سعى مى کرد ميان آنها رابطه برادرى ايجاد کند تا در سايه وحدت و وفادارى مسلمانان، قدرت دفاع از حريم اسلام را تقويت نمايد و فاصله طبقاتى و نژادى رايج در عصر جاهلى را بدين صورت ميان تازه مسلمانان از بين ببرد. عقد پيمان اخوت مدينه قدمى بزرگتر در راستاى تقويت اين طرز تفکر بود. پس نمى توان ماهيتا تفاوتى ميان هدف پيامبر در ايجاد عقد اخوت در مکه و مدينه احساس کرد مگر آنچه که مربوط به وضع اجتماعى و اقتصادى ميان مهاجر و انصار در هنگام پيمان مدينه وجود داشت، زيرا در آن زمان علاوه براين که پيامبر قصد داشت رابطه و الفت ميان مسلمانان را با اين پيمان مستحکم سازد و زمينه تشکيل امت اسلامى را فراهم سازد.
 
کمک انصار به مهاجران که از ديار خود کوچيده بودند عامل مضاعفى در تحکيم پيمان برادرى در مدينه بود و در سايه پيمان مذکور برادران مهاجر مى توانستند از مساعدت هاى مالى انصار بهره گيرند(۲۷) و حتى از يکديگر ارث بردند، گرچه پس از جنگ بدر هنگامى که مهاجران از غنائم جنگى بهره مند شدند و گشايشى در امور حاصل شد، رابطه ارث و ميراث براساس اخوت، به حکم خداوند قطع گرديد(۲۸) و به نزديکان ميت سپرده شد.
هدف نهايى پيامبر از ايجاد عقد اخوت دينى ميان مسلمانان توسعه بينش برادرى و برابرى اسلامى بود. به ويژه که سعى کرد در اخوت، حريم هاى برترى طلبى و اشرافيت خواهى را بشکند. از اين رو ميان برده و اسير و سياه حبشى و سيد قريشى رابطه اخوت ايجاد کرد چنان که ميان زيد بن حارثه و حمزه بن ابى طالب ايجاد کرد. 

عظمت اسلام از همين جا آغاز مى شود که در مدت کوتاهى پس از بعثت پيامبر، تعليمات وى چنان بر قلوب اشراف عرب وحشت انداخت که راهى جز مبارزه و براندازى آن نديدند. تعاليمى که ابى عبيده جراح را با سالم مولى ابى حذيفه در يک رديف قرار داد; نيز عبيده بن حارث و بلال حبشى و حمزه و زيد را در يک رديف. اين نشانه هاى آشکارى بود از فرو ريختن ديوارهاى بلند عجب و غرور و هموار و يکسان شدن آنها و نويدى بود بر ايجاد جامعه اى واحد و عدالت جو. اشرافيت مکه بيش از هر چيز از اين مسإله وحشت داشت و به آن اعتراض مى کرد، ولى جامعه اسلامى و رهبر الهى (پيامبر) به آن مباهات مى کرد. 

پيامبر همواره در مکه و مدينه اين رويه را ادامه داد و برادرى را تشويق و ترغيب کرد و براى تحقق آن، با رفتار و عمل و گفتار خود کوشيد. در مدتى که در مکه بود، بنا به روايت منابع ميان هيجده تن از مسلمانان، عقد اخوت بست و آنها را با هم برادر کرد. با هجرت به مدينه بنا به ضرورت هاى اعتقادى و سياسى و اقتصادى امر اخوت دينى براى تشکيل جامعه اى واحد به شکل منسجم تر دنبال شد و با عقد پيمان المؤاخات ثانى به تحکيم اين نوع بينش و نگرش در جامعه اسلامى همت گماشت. پاره اى از منابع تاريخ اسلام که به مواخات در مکه اشاره کرده اند، فهرست هايى از کسانى را که در مکه باهم برادر شدند، ارائه کرده اند. اکثر منابع، فهرست واحدى از برادران هم پيمان در مکه ارائه کرده اند، و اين تواتر نشان دهنده صحت روايت مذکور است. بلاذرى در انساب الاشراف، ابن سيدالناس در سيره النبويه، صالحى در سبل الهدى همگى از هيجده تن که در مکه عقد اخوت بسته اند، ياد مى نمايند. در ذيل، فهرست هايى که آثار فوق ارائه داده اند، با تغييرات مختصرى که دارند، ارائه گرديده است:

رديف ـ مؤاخات مکه از انساب الاشراف بلاذرى(۲۹)
۱ ـ حمزه ـ و ـ زيد بن حارثه
۲ ـ ابى بکر ـ و ـ عمر
۳ ـ عثمان ـ و ـ عبدالرحمن بن عوف
۴ ـ زبير بن عوام ـ و ـ عبدالله بن مسعود
۵ ـ عبيده بن حارث ـ و ـ بلال حبشى
۶ ـ مصعب بن عمير ـ و ـ سعد بن ابى وقاص
۷ ـ ابى عبيده بن الجراح ـ و ـ سالم مولى ابى حذيفه
۸ ـ سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل ـ و ـ طلحه بن عبيدالله
۹ ـ على بن ابى طالب(ع) ـ و ـ محمد رسول الله(ص)




رديف ـ مؤاخات مکه از السيره النبويه ابن سيدالناس(۳۰)
۱ ـ ابى بکر ـ و ـ عمر
۲ ـ حمزه ـ و ـ زيد بن حارثه
۳ ـ عثمان ـ و ـ عبدالرحمن بن عوف
۴ ـ زبير ـ و ـ ابن مسعود
۵ ـ عبيده بن حارث ـ و ـ بلال حبشى
۶ ـ مصعب بن عمير ـ و ـ سعد بن ابى وقاص
۷ ـ سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل ـ و ـ طلحه بن عبيدالله
۸ ـ ابى عبيده جراح ـ و ـ سالم مولى ابى حذيفه
۹ ـ على بن ابى طالب(ع) ـ و ـ محمد بن عبدالله(ص) 

رديف ـ مؤاخات مکه از سبل الهدى و الرشاد فى سيره خيرالعباد(۳۱)
۱ ـ ابى بکر ـ
و ـ عمر
۲ ـ حمزه ـ و ـ زيد بن حارثه
۳ ـ عثمان ـ و ـ عبدالرحمن بن عوف
۴ ـ زبير بن عوام ـ و ـ عبدالله ابن مسعود
۵ ـ عبيده بن الحارث ـ و ـ بلال حبشى
۶ ـ مصعب بن عمير ـ و ـ سعد بن ابى وقاص
۷ ـ عبيده ـ و ـ سالم مولى ابى حذيفه
۸ ـ سعيد بن ابى زيد ـ و ـ طلحه بن عبيدالله
۹ ـ على بن ابى طالب(ع) ـ و ـ حضرت رسول(ص) 

سخن اخر
اين عقد اخوت و ميثاق برادري که از اسرارانگيزترين اعمال پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم است کمتر مورد توجه تاريخ‏نويسان قرار گرفته، و بويژه به لحاظ جامعه‏شناسي، روانشناسي فرديت‏ها و شناخت نمونه‏ها و شخصيت‏ها کمتر مورد بررسي قرار گرفته است... زيرا اگر به دقت نگاه کنيم و چنان که بعدها از متن واقعيات تاريخ برمي‏آيد درين بن مايه‏ها بنگريم مي‏بينيم افرادي را که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دو به دو با هم برادر مي‏کردند، در نوعيت و طبقه ويژه خود جا مي‏داد - و شناخت اعجازآسا، عميق و الهي خويش را نسبت به عملکرد آنان و تقوا- در همين طبقه‏بندي و گزينش ويژه - برادرنمود. بعدها خواهيم ديد که اين عقد اخوت اسلامي و همين گزينش رازآميز، کليد شناخت اجتماعي روحيات انسان‏ها و صحابه اوست. نوشته‏اند که در ماه پنجم، هشتم و يا نهم اولين سال هجرت ميان ياران خود برادري افکند. امروز نيز با توجه به تشتت وشكاف موجود در صفوف مسلمانان از يكسو ونياز به تقريب مذاهب و وحدت امت اسلام از سوي ديگر ما را بر آن مي دارد كه يكبار ديگر با درس از تاريخ وراهكارهاي رسول الله (ص) اين سنت حسنه را احيا واجرا كنيم.

منابع:
ـ الالوسى، السيد محمود شکرى، بلوغ الارب فى معرفه احوال العرب، (بيروت، دارالکتب العلميه، بى تا)ج۳.
ـ ابن سعد، طبقات الکبرى، (بيروت، بى تا)، ج ۱.
ـ ابن سيدالناس، السيره النبويه (عيون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل والسيره)، (بيروت، دارالحضاره للطباعه و نشر، ۱۹۸۶ م).
ـ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، (بيروت، دارالکتب العلميه، ۱۴۱۳ق) ج ۱.
ـ بلاذرى، احمد بن يحيى، انساب الاشراف، تحقيق دکتر محمد حميدالله، (بيروت، دارالمعارف، بى تا) ج۱.
ـ رازى، ابوالفتوح، روح الجنان فى تفسيرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر ياحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۸)، ج ۱۸.
ـ المبارکغورى، صفى الرحمن، الرحيق المختوم، بحث فى السيره النبويه، (بيروت، دارالوفإ للطباعه و نشر، بى تا).
ـ مکارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلاميه، ۱۳۶۱) ج ۲۲.
ـ يعقوبى، ابن واضح، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، ۱۳۶۶) ج ۱.
ـ يوسف الصالحى الشامى، امام محمد، سبل الهدى و الرشاد فى سيره خيرالعباد، تحقيق استاد عبدالعزيز عبدالحق حلمى، (بى تا، ۱۴۱۱ هـ.ق / ۱۹۹۰ م) ج ۳.

پى نوشت ها:
۱. حجرات (۴۹) آيه ۱۰.
۲. ((واعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا واذکروا نعمت الله عليکم اذ کنتم إعدآء فإلف بين قلوبکم فإصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم على شفا حفره من النار فإنقذکم منها کذلک يبين الله لکم آياته لعلکم تهتدون)). آل عمران (۳) آيه ۱۰۳.
۳. همان.
۴. ((يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثى و جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان إکرمکم عندالله اتقيکم ان الله عليم خبير)). حجرات (۴۹) آيه ۱۳.
۵. ((الاخوه فى النسب، الاخوه فى الصداقه، الاخوه فى الدين)) نگاه کنيد به: محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، (بيروت، دارالکتب العلميه، ۱۴۱۳ ق) ج ۱، ص ۲۲.
۶. انساب عرب به طبقات مختلفى چون: جدم، جمهور، شعب، قبيله، عماره، بطن، فخذ، عشيره، فصيله، رهط، إسره، عتره، ذريه و زاد تقسيم مى شد و مناسبات اجتماعى و قبيله اى بر محور دورى و نزديکى روابط خونى و نژادى بر هر يک از آنها استوار بود. نگاه کنيد به: السيد محمود شکرى الالوسى، بلوغ الارب فى معرفه احوال العرب، (بيروت، دارالکتب العلميه، بى تا) ج ۳، ص ۱۹۱ ـ ۱۸۸.
۷. ابوالفتوح رازى، روح الجنان فى تفسيرالقرآن، به کوشش دکتر جعفر ياحقى و دکتر محمدمهدى ناصح، (مشهد، آستان قدس، ۱۳۷۸) ج ۱۸، ص ۴۴.
۸. حجرات (۴۹) آيه ۱۲.
۹. همان، آيه ۱۰.
۱۰. همان، آيات ۱۰ ـ ۹ و بقره، آيه ۱۷۸.
۱۱ و ۱۲. آل عمران (۳) آيات ۱۰۳ ـ ۱۰۲ و توبه (۹) آيات ۱۲ ـ ۱۱.
۱۳. حجرات، آيه ۴۷.
۱۴. احزاب (۳۳) آيات ۵ ـ ۴ و بقره، آيه ۱۷۸.
۱۵. بقره، آيه ۲۲۰ و توبه، آيات ۱۲ ـ ۱۱.
۱۶. آل عمران، آيات ۱۰۳ ـ ۱۰۲.
۱۷. توبه، آيات ۱۲ ـ ۱۱.
۱۸. ناصر مکارم شيرازى، تفسير نمونه، (تهران، دارالکتب الاسلاميه، ۱۳۶۱) ج ۲۲، ص ۱۷۲.
۱۹. ابن سعد، طبقات الکبرى، (بيروت، بى تا) ج ۱، ص ۲۳۹ ـ ۲۳۸.
۲۰. ابن واضح يعقوبى، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمدابراهيم آيتى، (تهران، نشر علمى و فرهنگى، ۱۳۶۶) ج۱، ص ۴۹۷.
۲۱. تفسير نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۳.
۲۲. همان.
۲۳. همان.
۲۴. صفى الرحمن المبارکغورى، الرحيق المختوم، بحث فى السيره النبويه، (بيروت، دارالوفإ للطباعه و نشر، بى تا) ص ۲۱.
۲۵. تفسير نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۴ (به نقل از بحارالانوار، ج ۷۴).
۲۶. امام محمد يوسف الصالحى الشامى، سبل الهدى و الرشاد فى سيره خيرالعباد، تحقيق استاد عبدالعزيز عبدالحق حلمى، بى جا، ۱۴۱۱ هـ.ق / ۱۹۹۰ م) ج ۳، ص ۵۳۴.
۲۷. ابن سعد، طبقات الکبرى، ج ۱، ص ۲۹۳.
۲۸. انفال (۸) آيه ۷۵.
۲۹. احمد بن يحيى بلاذرى، انساب الاشراف، تحقيق دکتر محمد حميدالله، (بيروت، دارالمعارف، بى تا) ج ۱،ص ۲۷۰.
۳۰. ابن سيدالناس، السيره النبويه (عيون الاثر فى فنون المغازى و الشمائل والسيره)، (بيروت، دارالحضاره للطباعه و نشر، ۱۹۸۶ م) ص ۲۶۴.
۳۱ ـ سبل الهدى، ص ۵۳۸ ـ ۵۳۲.

نويسنده: روح الله بهرامى
منبع: مجله تاريخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم) ، شماره ۸ ،


https://taghribnews.com/vdcj8ve8.uqexvzsffu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی