>> واکاوی مواجهه مسالمت آمیز با پیروان ادیان آسمانی در عصر حاکمیّت حضرت امام عصر(عج) ‏با تأکید بر قرآن و سنّت | خبرگزاری تقریب (TNA)
تاریخ انتشار۱۰ فروردين ۱۴۰۰ ساعت ۱۳:۳۳
کد مطلب : 497994

واکاوی مواجهه مسالمت آمیز با پیروان ادیان آسمانی در عصر حاکمیّت حضرت امام عصر(عج) ‏با تأکید بر قرآن و سنّت

حجت الاسلام کریمی نیا
استادیار و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم، بیان کرد: بی‌شک اختلاف مذهبی با یک نظام توحیدی در تمام زمینه ها خصوصا ظهور منجی عالم بشریت سازگار نیست؛ زیرا همین ‏اختلاف برای بر هم زدن هر نوع وحدت کافی است. برعکس، یکی از عوامل مهم وحدت، ‏وحدت دین و مذهب است که می‌تواند ما فوق همه اختلاف‌ها باشد و نژادها، زبان‌ها و ‏ملیت‌ها و فرهنگ‌های گوناگون را گرد آورد و از آنها جامعه واحدی بسازد.
واکاوی مواجهه مسالمت آمیز با پیروان ادیان آسمانی در عصر حاکمیّت حضرت امام عصر(عج) ‏با تأکید بر قرآن و سنّت
حجت الاسلام دکتر محمد مهدی کریمی نیا استاد حوزه و دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در مقاله ای تفصیلی برای خبرگزاری تقریب نوشت: امروزه فیلسوفان سیاسی معتقدند هر حکومتی باید بتواند امنیت،‎ ‎عدالت، اقتصاد سالم، آزادی، حقوق انسانی، بهداشت و مانند آن را برای بشر به ارمغان‎ ‎آورد که یکی از برنامه های اسلام، ایجاد حکومت واحد جهانی است که در‎ ‎سایه «هم زیستی مسالمت آمیز» یا «هم زیستی مذهبی» حاصل می شود.

متن مقاله به شرح زیر است:

چکیده

در حکومت حضرت مهدی (عج) پیروان ادیان الاهی، مانند مسیحیّت، یهودیّت و زرتشتی چه وضعیّتی خواهند ‏داشت. آیا از میان خواهند رفت، یا می توانند در صورت عدم توطئه و جنگ و کارزار نظامی، در کنار مسلمانان ‏زندگی مسالمت آمیز داشته باشند؟ ممکن است برخی از پیروان دیگر ادیان، اسلام نیاورند و ‏بر باورهای دینی خویش پای فشارند؛ کسانی که هیچ ضدّیتی با دین اسلام نشان ندهند، بلکه خواهان زندگی ‏مسالمت آمیز با مسلمانان باشند. اسلام اهل کتاب را به عنوان یک اقلیّت سالم می‌پذیرد و تا زمانی ‌که به ‏تحریکات دست نزنند، حمایت کرده است. در دوران حکومت آن مصلح بزرگ، همه وسایل ‏پیش رفته ارتباط جمعی، در اختیار او و پیروان خواهد بود و چون اسلام راستین، جاذبه‌ای فوق العاده دارد، به ‏خوبی می‌توان پیش‌بینی کرد که اسلام با تبلیغ منطقی و پی‌گیر، مورد پذیرش مردمان جهان خواهد بود و آرمان ‏وحدت ادیان، عملی می‌گردد. سنّت و روش حکومت منجی عالم، حضرت مهدی (عج)، همانند سیره و روش ‏پیامبر اکرم (ص) خواهد بود. در واقع او احیاگر دین محمّدی(ص) است و سنّت پیامبر اکرم (ص) برگرفته از ‏آموزه های آسمانی قرآن کریم است که در باره همزیستی مسالمت آمیز با پیروان ادیان آسمانی دستورهای ‏صریحی می دهد. ادیان دیگر هم تا قیامت طرفدار دارند. دلیلی نداریم که در عصر ظهور، حضرت مهدی (عج)، ‏همگان را به پذیرش اسلام مجبور کنند. چه بسا افرادی بر اثر اشتباه یا تعصب بر عقیده پیشین باقی بمانند؛ ‏هرچند اکثریت به نظام توحیدی اسلام گرایش خواهند کرد و این امر طبیعی است‎.‎
 

مقدّمه

حس کنجکاوی و آینده نگری، انسان را وا می دارد تا در باره آینده‎ ‎بشر و جهان تحقیق کند و در پی پاسخ این پرسش باشد که آینده چگونه خواهد بود. در‎ ‎حکومت حضرت مهدی (عج) پیروان ‏ادیان الاهی، مانند مسیحیّت، یهودیّت و زرتشتی چه وضعیّتی‎ ‎خواند داشت؟ آیا از میان خواهند رفت یا می توانند در صورت عدم توطئه و جنگ و کارزار‎ ‎نظامی، در کنار مسلمانان زندگی ‏مسالمت آمیز داشته باشند؟

البته در عصر ظهور، دین حاکم ـ که دلایل حقانیّت آن بر همگان‎ ‎روشن شده است ـ دین اسلام است. در آن عصر، انسان ها گروه گروه به دین اسلام می‎ ‎گرایند، ولی درعین حال این امر قابل ‏پیش بینی است که برخی از پیروان دیگر ادیان،‎ ‎اسلام نیاورند و بر باورهای دینی خویش پای فشارند؛ کسانی که هیچ ضدّیتی با دین اسلام‎ ‎نشان ندهند، بلکه خواهان زندگی مسالمت آمیز با ‏مسلمانان باشند. ‎

سنّت و روش حکومت منجی عالم، حضرت مهدی(عج)، همانند سیره و روش‎ ‎پیامبر اکرم (ص) خواهد بود. در واقع، او احیاگر دین محمدی (ص) است و سنّت پیامبر‎ ‎اکرم (ص) برگرفته از آموزه ‏های آسمانی قرآن کریم است که در باره هم زیستی مسالمت آمیز‎ ‎با پیروان ادیان آسمانی دستورهای صریحی می دهد.

این اندیشه که انسان ها در عصر ظهور و حکومت منجی، همه پیرو دین‎ ‎مبین اسلام هستند، دور از واقعیّت است. البته دین غالب و حاکم‎ ‎اسلام است؛ به گونه ای که حتّی ‏زمینه برای فعالیّت پیروان دیگر ادیان فراهم نیست، ولی‎ ‎این گونه نیست که این گروه اندک از پیروان ادیان آسمانی برای تغییرعقیده خویش زیر‎ ‎فشار باشند؛ زیرا اصل قرآنی می فرماید: «لاَ ‏إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ، (بقره: 258) در پذیرش‎ ‎دین اجباری نیست». ‎

از سوی دیگر جنگ با آنان که به سلاح دست نبرده اند و در پی‎ ‎درگیری مسلحانه نیستند، بلکه پیشنهاد صلح و زندگی مسالمت آمیز می دهند، منطقی به‎ ‎نظر نمی آید. پاسخ به این پرسش از این جهت اهمیّت دارد که امروزه در جهان غرب‎ ‎تبلیغات شدیدی علیه اسلام و مهدویت صورت می گیرد. به تازگی فیلمی به نام پیش گویی‎ ‎های «نوستر آداموس» به زبان ‏های مختلف دوبله شده است. «نوستر آداموس» از آمدن فردی از‎ ‎نسل جدید پیامبران از جزیرة العرب خبر می دهد و می گوید: او بر دنیا مسلط می شود. ‎

سخنگوی آن فیلم مصلح جهانی را ضدّ مسیح و بر هم زننده عالم و‎ ‎ویران کننده جهان معرفی می کند و به صراحت می گوید: باید کاری کرد که این مسأله پیش‎ ‎نیاید و او نتواند کشورهای بزرگ ‏مثل امریکا و فرانسه را از میان ببرد و مسیحیت را‎ ‎نابود کند‎. ‎
این فیلم نمونه ای از فعالیت های شیطانی است؛ زیرا در پایان به‎ ‎صورت مرموزی احساس تنفر از چنین شخصی در بینندگان ایجاد می شود؛ چراکه مردم جهان به‎ ‎طور فطری از خشونت و ‏خون ریزی واهمه دارند. آن ها شخصی را که می گویند منجی جهان‎ ‎است، ولی چنین خون ریزی می کند، نمی پذیرند و این همان هدف شیطانی است که در این‎ ‎فیلم پی گرفته می شود تا زمینه ‏پذیرش آن حضرت را در مردم جهان از میان ببرد‎. ‎

طرفداران ادیان بزرگ جهان می دانند که مجری عدل الاهی ضدّ مسیح‎ ‎نیست، بلکه او حضرت مسیح را روح الله و کلمة الله می داند. مسیح (ع) نیز با او همراهی‎ ‎می کند و از آسمان به زمین می ‏آید و به او یاری می رساند. مصلح جهانی برای برقراری‎ ‎عدالت و برچیدن ستم می آید و محال است که خودش، بر هم زننده نظم عالم و ویران کننده‎ ‎جهان باشد. ‎

متأسفانه امروزه بسیاری از تجاوز طلبی های آمریکا به دیگر‎ ‎کشورهای مستقل، با پشتیبانی آموزه های مسیحت بنیادگرا و همراهی کشیشان و کلیسای این‎ ‎نحله از مسیحیت صورت می گیرد. ‏این نحله، صهیونیسم مسیحی نام دارد که در همگرایی با‎ ‎صهیونیسم، به ظهور دوباره حضرت‎ ‎مسیح در بیت المقدس و نجات یهودیان و نابودی دیگر‎ ‎ادیان، تمدن ها و فرهنگ های متعارض با ‏خویش از جمله مسلمانان به دست این منجی‎ ‎معتقدند. آن ها در این راستا هر گونه اعمال جنایت، سرکوبی و سنگ دلی ها را به عنوان‎ ‎زمینه سازی برای ظهور منجی موعود مسیحی توجیه می ‏کنند. بنابراین هم پیمانی مستحکم‎ ‎زمام داران آمریکایی با صهیونیسم در این باره توجیه پذیر است. ‎

در مقابل کم نیستند شرق شناسانی که برای اسلام نهایت احترام را‎ ‎قائل اند و در انتظار منجی جهانی و صلح و امنیت همه جانبه هستند. «برنارد شاو»،‎ ‎نویسنده معروف انگلیسی، در مقدمه کتاب «‏محمد رسول الله (ص)» می گوید: ‎
من همیشه به دین محمد (ص) به واسطه خاصیت زنده بودن عجیبش نهایت‎ ‎احترام را داشته ام. به نظر من اسلام تنها مذهبی است که استعداد تفوق و تسلط بر‎ ‎حالات گوناگون و صور متغیر ‏زندگی و مواجهه با قرون مختلف را دارد. چنین پیش بینی می‎ ‎کنم و از هم اکنون آثارش پدیدار شده است که ایمان محمد(ص) مورد قبول اروپای فردا‎ ‎خواهد بود. روحانیان قرون وسطی، در ‏نتیجه جهالت یا تعصب، شمایل تاریکی از آیین‎ ‎محمد(ص) رسم می کردند. او به چشم آن ها از روی کینه و عصبیت ضدّ مسیح جلوه کرده‎ ‎بود. من درباره این مرد؛ این مرد فوق العاده مطالعه ‏کردم و به این نتیجه رسیدم که‎ ‎نه تنها ضدّ مسیح نبوده، بلکه باید ناجی بشر نامیده شود. به عقیده من اگر مردی چون او صاحب اختیار دنیای جدید شود، طوری‎ ‎مسائل و مشکلات دنیا حل خواهد شد که صلح و سعادت بشر تأمین خواهد شد، (بهشتی، 1349ش، ص۵ ـ ۶). ‎

در هر حال از آیات قرآن کریم برمی آید که ادیان دیگر هم تا‎ ‎قیامت طرفدار دارند. دلیلی نداریم که در عصر ظهور، حضرت مهدی(عج)، همگان را به‎ ‎پذیرش اسلام مجبورکنند. چه بسا افرادی ‏بر اثر اشتباه یا تعصب بر عقیده پیشین باقی‎ ‎بمانند؛ هرچند اکثریت به نظام توحیدی اسلام گرایش خواهند کرد و این امر طبیعی است. ‎


مفهوم زندگی مسالمت آمیز‎ ‎

همزیستی در لغت به معنای باهم زندگی کردن، زندگانی مردم دو‎ ‎کشور با کمک اقتصادی و سیاسی به همدیگر و در اصطلاح گیاه شناسی شریک بودن دو گیاه‎ ‎در زندگی با یکدیگر، (عمید، 1375ش، ص۱۱۲۱). نیز در تعریف آن گفته شده است: همزیستی، با هم زیستن، زندگی دو‎ ‎تن یا دو گروه با یک دیگر، درحالی که شاید مناسب یکدیگر نباشند، (دهخدا، 1377ش، ج۱۴، ص۲۰۸۱۷). ‎

همزیستی مسالمت آمیز در اصطلاح حقوق بین الملل عبارت است از:  ‎چگونگی مناسبات، بین ممالکی که دولت های آن دارای نظام اجتماعی و سیاسی مختلف‎ ‎هستند؛ یعنی رعایت اصول حق ‏حاکمیت، برابری حقوق، مصونیت و تمامیت ارضی هر کشور کوچک‎ ‎یا بزرگ، عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها، احترام به حق تمامی توده ها در‎ ‎گزینش آزاد نظام اجتماعی خویش ‏و فیصله بخشیدن به مسائل بین المللی از طریق مذاکره. ‎

به هر حال، آنچه مورد نظر فرهنگ نویسان و دانشمندان حقوق بین‎ ‎الملل است، این است که در پرتو این اصل مهم، مردم کشورها با وجود مذاهب و باورهای‎ ‎گوناگون در آرامش و صلح و ‏همکاری با یکدیگر به سر برند و اختلاف ها را از راه های‎ ‎مسالمت آمیز حل و فصل کنند. ‎

همزیستی مسالمت آمیز از واژگان حقوق بین الملل است، ولی در‎ ‎حقوق داخلی نیز کاربرد دارد و منظور از آن این است که مردم یک کشور با وجود مذاهب،‎ ‎باورها و نژادهای گوناگون، با ‏یک دیگر زندگی مسالمت آمیز داشته باشند‎. ‎

در عصر حضرت مهدی(عج) حکومت واحد جهانی حاکم می شود. در این‎ ‎حالت مرز میان کشورها به مفهوم کنونی آن وجود نخواهد داشت؛ بنابراین همزیستی‎ ‎مسالمت آمیز از واژگان حقوق ‏داخلی خواهد شد، نه از اصطلاحات حقوق بین الملل. در هر‎ ‎حال، منظور از همزیستی مسالمت آمیز در عصر ظهور آن است که مسلمانان با پیروان دیگر‎ ‎ادیان آسمانی که دست به سلاح نبرده ‏اند و حاضرند زیر لوای حکومت اسلامی باشند،‎ ‎زندگانی مسالمت آمیز و صلح گونه داشته باشند.
 

ضرورت هم زیستی مسالمت آمیز‎ ‎

آرزوی قلبی انسان ها در طول تاریخ‎ ‎

امروزه فیلسوفان سیاسی معتقدند هر حکومتی باید بتواند امنیت،‎ ‎عدالت، اقتصاد سالم، آزادی، حقوق انسانی، بهداشت و مانند آن را برای بشر به ارمغان‎ ‎آورد. انتظار توده مردم و شهروندان نیز ‏در هر جامعه ای از حاکمان این است که‎ ‎بتوانند شرایط زندگی جمعی و هم زیستی مسالمت آمیز را فراهم سازند. ‎
همزیستی مسالمت آمیز میان انسان ها دو صورت دارد: الف.  ‎همزیستی مسالمت آمیز میان انسان های یک جامعه یا کشور؛ ب.  ‎همزیستی مسالمت آمیز میان جوامع و ملت های گوناگون.‎

برخی از حکومت ها توانسته اند هم زیستی مسالمت آمیز و عدالت‎ ‎اجتماعی را در یک جامعه عملی کنند و امنیت، عدالت، بهداشت و آزادی را در جامعه خود‎ ‎در حد نسبی رشد دهند، ولی هم ‏زیستی مسالمت آمیز در میان جوامع و کشورهای متفاوت و‎ ‎در کل جهان، هیچ گاه حتی در تاریخ ادیان هم به صورت کامل تحقق نیافته است، (موسوی گیلانی، 1385ش، ص۶۷‏).‎  ‎

هم زیستی مسالمت آمیز، امنیت خاطر، ستم نکردن و ستم ندیدن از‎ ‎دیگران و خشنودی مردم، از بزرگ ترین دغدغه های اجتماعی بشر در طول تاریخ بوده است‎. ‎در عصر مهدوی، انسان ها ‏دگرگون می شوند و عقلشان کامل خواهد شد. حضرت امیرمؤمنان، علی(ع)  ‎در این باره می فرماید: ‎
«إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم، (کلینی، 1369ش،‎ ‎ج۱، ص۲۵؛ موسوی اصفهانی، 1363ش،، ج۱، ص۱۰۵)؛
هرگاه قائم ما قیام کند، خداوند دستش را بر سر بندگانش قرار‎ ‎دهد، پس عقل هایشان جمع و بردباری شان کامل گردد».‎

به سبب رشد و تقوا و ایمان در همه جهان، مردم از ستم ستم گران‎ ‎در امان خواهند بود، آن چه درعصرغیبت چه بسا در یک خانواده، شهر یا کشور کمتر دیده‎ ‎شود، پس از عصر ظهور در همه ‏عالم دیده خواهد شد؛ به گونه ای که جوامع بشری از تمامی‎ ‎آسیب ها و موانع هم زیستی، رهایی خواهند یافت. از این رو، می توان تصور کرد که در عصر ظهور، قرائتی ‏جدید از عالم و آدم خواهیم داشت. حضرت امام‎ ‎علی(ع) در توصیف بیعت یاران حضرت مهدی(عج) می فرمایند:
«‎با او بیعت می کنند که دزدی نکنند، زنا نکنند، مسلمانی را‎ ‎دشنام ندهند؛ خون کسی را به ناحق نریزند، به آبروی کسی لطمه نزنند، به خانه کسی‎ ‎هجوم نبرند و...»، (‎صافی گلپایگانی، 1422ق، ص۴۶۹؛ سلیمان، 1365ش،‎ ‎ج۲، ص۴۶۵).‎

انسان عصر مهدوی براساس مهرورزی بر هم نوعان و احسان به خلق،‎ ‎فراتر از قوانین اجتماعی به وحدت انسانی با هم نوعان می رسد. او همه را از جنس خود‎ ‎می بیند و منافع دیگران را هم ‏چون منافع خویش می شمارد و از منافع شان پشتیبانی می‎ ‎کند. ‎
 

‏تأمین امنیت‎ ‎

در سایه صلح و هم زیستی، امنیت حاصل می شود که همواره از‎ ‎آرزوهای جامعه بشری بوده است. بشر همواره از جنگ، خاطره خوشی نداشته است. رفاه،‎ ‎پیشرفت و افزایش توانایی ها و ‏استعداد های فردی و اجتماعی، مرهون وجود امنیت است‎. ‎از نظر اسلام، «امنیت» چه از نظر عقیده و چه از نظر اجتماعی اش، اهمیت فوق العاده‎ ‎ای دارد. اسلام، «ایمان» را عاملی برای ‏‏«امنیت درونی» می داند: «‎ الإيمانُ هوَ التصديقُ الّذي مَعَهُ أمنٌ، (راغب اصفهانی، 1383ش، ص۲۲‏)؛
‎ایمان عبارت است از تصدیق [خدا، پیامبر و روز جزا] که همراه با‎ ‎آن، امنیت است». ‎

در اسلام، از «کعبه»، یعنی مقدس ترین مکان، با صفت«امن» یاد شده‎ ‎است: «‎وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ‎ ‎أَمْناً»، (بقره: 125)؛و آن گاه که کعبه را وسیله بهره وری و کسب ثواب و جایگاه امن‎ ‎قرار دادیم». ‎

قرآن، نتیجه اعمال خوب بندگان صالح را ورود به جایگاه امن می‎ ‎داند و می فرماید:«‎اُدْخُلُوهَا بِسَلاَمٍ آمِنِینَ، (حجر: 46)؛ ‎به بهشت برین وارد شوید؛ درحالی که از صلح و امنیت‎ ‎برخوردارید». ‎

دین مبین اسلام، خود را از نظر ماهیت به «حالت امنیت آور» معرفی‎ ‎کرده است: «‎فَجَعَلَه اَمناً لِمَن عَقَله، (رضی، نهج البلاغه، خطبه‎ ‎‏۱۰۶‏‎)؛ ‎خداوند اسلام را وسیله امنیت برای کسی قرار داد که به آن‎ ‎بگرود».‎

هم چنین هدف از برپایی حکومت و نظام سیاسی مبتنی بر قوانین وحی «‎تأمین امنیت» است: «‎فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبَادِكَ، (همان، خطبه ۱۳۱‏‎)؛ (‎بدان جهت حکومت را پذیرفتم که...) ستم دیدگان از بندگانت‎ ‎احساس امنیت کنند». ‎

برپایی عدالت، امنیت و صلح بین المللی، بزرگ ترین رسالت جهانی‎ ‎امام عصر(عج) است. بی تردید برای ساختن جامعه توحیدی و تشکیل حکومت جهانی بنابر‎ ‎آموزه های وحی، پایه نخستین ‏و کارمایه اصلی، «عدالت گستری» است. از این رو، در‎ ‎بیشتر احادیث‎ ‎مربوط به امام موعود(عج)، بر عدل گستری و ظلم ستیزی آن بزرگوار تأکید‎ ‎شده است. امام حسین(ع) فرمود:« لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ اَلدُّنْيَا إِلاَّ يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اَللَّهُ ذَلِكَ اَلْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي فَيَمْلَأَ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، (صافی، 1422ق، ص۳۰۸‏‎)؛اگر از دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خداوند آن روز را‎ ‎دراز گرداند تا مردی از فرزندان من قیام کند و زمین را از عدل و داد پر سازد؛ پس از‎ ‎آن که ستم و بیداد آکنده باشد».‎

وجود امنیت و صلح از نیازهای ضروری و آروزهای انسان درطول تاریخ‎ ‎بوده است. امنیّت در تمام بخش های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، زمینه ساز همه‎ ‎فعالیت های مفید است و ‏شرط لازم برای رشد و تکامل فرد و جامعه می باشد. امنیت و صلح‎ ‎در بُعد جهانی آن اهمیّت ویژه ای دارد. در پرتو آن، تضاد و درگیری به حداقل می رسد، و‎ ‎در صورت رواج تضاد و درگیری، ‏هر کشور در محدوده حقوق خویش محدود می شود و قانون،‎ ‎مانع تجاوز و دست اندازی آن است.‎

امام مهدی(عج) پدید آورنده امنیت جهانی است؛ امنیتی که بشر در‎ ‎تمام دوران تاریخ خود مانند آن را ندیده است. او علل و عوامل دلهره، نگرانی و ترس‎ ‎را نابود می کند و هراس انگیزان را از ‏سر راه جامعه سالم جهانی بر می دارد. ‎امام علی(ع) فرمود: «وَ بِنا یَدفَعُ اللهُ الکلبَ ... وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ اَلسَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ اَلْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ اَلشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ اَلْعِبَادِ وَ اِصْطَلَحَتِ ‏اَلسِّبَاعُ وَ اَلْبَهَائِمُ حَتَّى تَمْشِي اَلْمَرْأَةُ بَيْنَ اَلْعِرَاقِ إِلَى اَلشَّامِ لاَ تَضَعُ قَدَمَيْهَا إِلاَّ عَلَى اَلنَّبَاتِ وَ عَلَى رَأْسِهَا زِينَتُهَا لاَ ‏يُهَيِّجُهَا سَبُعٌ وَ لاَ تَخَافُهُ، (مجلسی،1440ق، ج۱۰، ص۸۹)؛  ‏
‎به دست ما [=حکومت ما] روزگار سختی ها و تشنه کامی ها سپری‎ ‎شود... و چون قائم ما قیام کند، کینه ها از دل ها بیرون می رود؛ حیوانات نیز با هم‎ ‎سازگاری کنند. در آن روزگار، زن، با ‏همه زیور خویش، از عراق درآید و تا شام برود و‎ ‎از هیچ نترسد». ‎

هرچند تصور این امور برای ما دشوار است، این وعده حق خداست و‎ ‎خداوند پیمان شکن نیست. چنین روزگاری پدید خواهد آمد و عدالت، امنیت و صلح در جهان،‎ ‎فراگیر خواهد شد.
 

امکان ‏گفتمان و احتجاج با پیروان دیگر ادیان آسمانی‎ ‎

بر اساس برخی روایات، در جهانی سازی مهدوی، حضرت مهدی(عج) بدون‎ ‎هیچ تعارفی تمامی موحدان و غیر موحدان و پیروان دیگر ادیان را به پیروی از اسلام و‎ ‎آموزه های نجات بخش آن ‏با قاطعیت، تکلیف می کند، ولی این به معنای اجبار صرف عقیدتی‎ ‎به پذیرش مطلق آیین اسلام نیست، بلکه محور کاری حضرت مهدی(عج) ـ همان گونه که از‎ ‎نامشان نیز برمی آید ـ هدایت ‏جامعه بشری است و بدیهی است که اساس هدایت، باید بر‎ ‎اقناع مبتنی باشد». ‎

بنابر روایات، حضرت از همان ابتدای ظهور، کتاب های تحریف ناشده‎ ‎زبور، تورات و انجیل را پیدا می کند و براساس نسخه اصل آنها، با اهل کتاب محاجه،‎ ‎استدلال و گفت وگو می کند، و ‏براساس آنها حکم می راند تا آن که ایشان به دین اسلام‎ ‎و حکومت جهان شمولی مهدوی هدایت شوند‎. ‎

در همین راستا امام باقر(ع) می فرمایند: «‎به خدا سوگند یاد می کنم، هر آینه گویا قائم را می بینم، در‎ ‎حالی که پشت به حجرالاسود داده، پس از آن، حق خویش را ـ یعنی خلافت را ـ از خداوند‎ ‎عالم می طلبد».

سپس ادامه می دهند: «‎ای مردم هر که درباره خدا با من محاجه و گفت وگو کند، هر آینه‎ ‎من نزدیک ترین آفریدگان به خدایم. ای مردم، هرکه درباره آدم با من گفت وگو و محاجه‎ ‎کند، هر آینه من نزدیک ترین خلایق ‏به آدم هستم. ای مردم، هرکه درباره نوح با من‎ ‎گفت وگو نماید، هر آینه من نزدیک ترین خلایق به نوح هستم. ای مردم، هرکه درباره‎ ‎ابراهیم با من محاجه و گفت وگو کند، هر آینه من نزدیک ترین ‏خلایق به ابراهیم هستم‎. ‎ای مردم، هر که درباره موسی با من محاجه و گفت وگو نماید، هر آینه من نزدیک ترین‎ ‎خلایق به موسی هستم. ای مردم، هر که در باره عیسی با من محاجه و گفت وگو ‏نماید، هر‎ ‎آینه من نزدیک ترین خلایق به عیسی هستم. ای مردم هر که با من درباره کتاب خدا‎ ‎گفت وگو نماید، هر آینه من نزدیک ترین خلایق به کتاب خدا هستم».

پس از این سخنان،‎ ‎به مقام ‏ابراهیم می رود و در آن جا دو رکعت نماز می گزارد، سپس حق خود را ـ یعنی‎ ‎خلافت را ـ از خدای تعالی می خواهد، ‎(مجلسی، 1394ش، ج۲، ص۲۲۸ ـ‎ ‎‏۲۲۹‎).

امام باقر(ع) در بیانی دیگر، برخورد گفتمانی، استدلالی و‎ ‎محترمانه امام عصر(عج) با پیروان دیگر ادیان را چنین بازگو می فرماید:
«‎چون قائم ما اهل بیت(ع) قیام می کند، اموال را به تساوی قسمت‎ ‎می کند و با مردم به عدالت حکم می کند. پس هر که از او اطاعت کند، از خداوند اطاعت‎ ‎کرده است و هر که با او مخالفت ‏کند، هر آینه از خدا عصیان کرده و با او مخالفت کرده‎ ‎است، و نامیدن او به «مهدی» از این بابت است که خدا او را به امور پنهانی راه می‎ ‎نماید و تورات و دیگر کتاب های آسمانی خدا را در ‏انطاکیه از غاری بیرون می آورد و‎ ‎درمیان اهل تورات با تورات و در میان اهل انجیل با انجیل و در میان اهل زبور با‎ ‎زبور و در میان اهل قرآن با قرآن حکم می فرماید...»، (همان، ج۲، ص۲۴۳ ـ ۲۴۴‏‎).
 

ایجاد حکومت واحد جهانی‎

یکی از برنامه های اسلام، ایجاد حکومت واحد جهانی است که در‎ ‎سایه «هم زیستی مسالمت آمیز» یا «هم زیستی مذهبی» حاصل می شود. اسلام، زیرسایه‎ ‎حکومت جهانی اش، به مذاهب ‏آسمانی، حق حیات می دهد. بر پیروان آنها کم ترین اهانت و‎ ‎تحقیری روا نمی دارد تا چه رسد به شکنجه و آزار و تفتیش عقاید. بالاتر از این ها،‎ ‎حکومت اسلامی حتی حمایت پیروان مذاهب دیگر ‏را در جامعه جهانی به عهده می گیرد و‎ ‎منافع و مصالح آنان را در برنامه های کلی منظور می کند. نه تنها از آن حمایت می‎ ‎شود، بلکه حکومت اسلامی می کوشد وسایل رفاه و آسایش آنان را ‏فراهم سازد. بدین‎ ‎ترتیب، روش اسلام در برابر ادیان دیگر، فقط آزادی بخشیدن نیست؛ روشی است که باید‎ ‎نام آن را «حمایت و سرپرستی» گذاشت. البته این روش، تنها درباره مذاهب آسمانی در‎ ‎پیش گرفته می شود و این گونه نیست که هرنوع آیین خرافی و پندار غلط و آداب و رسوم‎ ‎خطرناک که صورت مذهبی به خود گرفته باشد، از این حمایت برخوردار باشد، (مجتهد شبستری، 1345ش، ص۳۷).‏‎

خلاصه این که اسلام می خواهد از انسان های موجود در کره زمین،‎ ‎تنها یک امت به هم پیوسته و واحد بشری فراهم آورد؛ یعنی کشوری به عرض و طول‎ ‎جغرافیایی همه کره زمین و هر ‏دولتی به شعاع فعالیت و صلاحیت همه انسان ها و سرزمین‎ ‎ها. اسلام نظامی نیست که به یک منطقه خاص جغرافیایی و یا گروه خاصی از افراد انسانی‎ ‎منحصر باشد:
«‎و َمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ کَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا‎ ‎وَ نَذِیرًا وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ، (سوره‎ ‎سبأ:آیه ۲۸)؛ 
‎ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم؛ در حالی که بشارت دهنده‎ ‎و ترساننده هستی، ولی بیش تر مردم نمی دانند». ‎

بنابراین، نظام حقوقی اسلام، نظامی فراگیر و جهان شمول تلقی می‎ ‎شود، ولی چنین امری برای ما یک نگرش کمال مطلوبی ایجاد می کند؛ یعنی روزی را لحظه‎ ‎شماری می کنیم که آرمان ‏جهانی تحقق یابد و پراکندگی واختلاف از جوامع بشری رخت‎ ‎بربندد. در چنان روزی، دیگر جایی و نیازی به حقوق بین الملل به مفهوم کنونی باقی‎ ‎نخواهد ماند، (خلیلیان، 1387ش، ص۱۱۰ ـ‎ ‎‏۱۱۱‏‎). ‎

از برنامه های امام مهدی(عج) تشکیل حکومت فراگیر جهانی و اداره‎ ‎همه اجتماع ها از یک نقطه و با یک سیاست و برنامه است. درآن دوران به دست آن امام‎ ‎بزرگوار، آرمان والای تشکیل ‏جامعه بشری و خانواده انسانی تحقق می پذیرد و آرزوی‎ ‎دیرینه همه پیامبران، امامان، مصلحان و انسان دوستان برآورده خواهد شد. ‎

در دوران رهبری امام مهدی (عج)، با ایجاد مرکزیت واحد و مدیریّت و‎ ‎حاکمیّت یگانه برای همه اجتماع ها، نژادها و منطقه ها، یکی از عوامل اصلی تضاد، جنگ‎ ‎و ظلم نابود می شود. انسان ‏ها بدون ترس از فشار سیاست، برادرانه در کنار یکدیگر‎ ‎زندگی می کنند. سرزمین های آباد به استثمار حق محرومان و استعمار کشورهای ضعیف نمی‎ ‎پردازند، بلکه کمبودها و عقب ماندگی ‏های طبیعی و بشری و دیگر نابسامانی ها به دست‎ ‎بخش های توان مند جامعه بشری جبران می شود و به معنای واقعی کلمه، از کل اجتماع‎ ‎بشری یک امت و یک خانواده تشکیل می شود، (حکیمی، 1392ش، ص۱۶۱ ـ‎ ‎‏۱۶۲‏‎). ‎


حکومت مردان شایسته در عصر حکومت مهدی (ع)‏

از آیات و روایات اسلامی بر می آید که در عصر مهدی (عج) حکومت و قدرت زمین از ‏کافران غیرکتابی و ماده گرایان گرفته می‌شود و در دست مسلمانان و مردمان شایسته ‏جهان قرار می گیرد. این مطلب را در سه قسمت پی می گیریم:‏
 

آیات قرآن کریم در باره عصر حکومت مهدی (ع)‏

‏«وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ، (سوره انبیاء: آیه 105)؛
در حقیقت، ‏در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ما به ارث خواهند برد».
‏«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ، (سوره صف: آیه۹)؛
‏اوست کسی که فرستاده خود را با هدایت و آیین درست روانه کرد، تا آن را بر هر چه ‏دین است فائق گرداند؛ هر چند مشرکان را ناخوش آید».‏
‏«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ ‏مِن قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یعْبُدُونَنِی لا ‏یشْرِکُونَ بِی شَیئًا وَ مَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ، (سوره نور: آیه۵۵)؛
خدا به کسانی ازشما که ‏ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتما آنان را در سرزمین ‏جانشین(خود) قرار می‌دهد؛ همان گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین(خود) ‏قرارداد و آن دینی را که برایشان پسندیده است، به سودشان مستقرکند و بیمشان را به ‏ایمنی مبدل گرداند، تا مرا عبادت کنند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس ‏از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند».‏
 
این آیه شریفه در شأن حضرت مهدی (عج) است. طبرسی در ذیل این آیه می‌گوید:
«این ‏حدیث از اهل‌بیت پیامبر (ص) نقل شده است که فرموده اند: "اِنَّها فِی المَهدی مِن آلِ ‏مُحَمَّدٍ، (طبرسی، 1384ش، ذیل آیه ۵۵ سوره نور؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374ش، ج۱۴، ص۵۳۱)؛ این آیه، درباره مهدی آل محمد(ص) است"».‏
مفهوم جمله «یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکُونَ بِی شَیئًا» این است که هدف نهایی، فراهم آمدن ‏حکومت عدل و ریشه دار شدن آیین حق و گسترش امنیت و استحکام پایه‌های بندگی و ‏توحید است که درآیه دیگر، با عنوان «هدف آفرینش» یاد شده است:
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ ‏وَ الإنسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ، (سوره ذاریات: آیه ۵۶)؛
من جن و انس را نیافریدم، مگر برای خاطر این که مرا عبادت ‏کنند».‏
‏«وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ، (سوره قصص: آیه ۵)؛
و ‏خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرودست شده بودند، منت نهیم و آنان را ‏پیشوایان(مردم) گردانیم و ایشان را وراث (زمین) کنیم».‏
بنابر بشارت این آیات، روزی خواهد آمد که قدرت و فرماندهی جهان در دست مؤمنان و ‏مسلمانان شایسته خواهد بود و نور اسلام تمام ادیان را تحت شعاع قرار می‌دهد و بر آنها ‏غالب می‌گردد.‏

می‌توان نتیجه گرفت که تمام تلاش‌های چنین حکومتی، از جنگ و صلح گرفته تا ‏برنامه‌های آموزشی و فرهنگی و اقتصادی و نظامی، همگی در مسیر بندگی خدا، و به دور ‏از هر گونه شرک است.‏ گفتنی است که معنای حکومت صالحان و سر سپردن به آیین حق و عبادت دور از شرک، ‏این نیست که در چنان جامعه‌ای هیچ گناه کار و منحرفی نخواهد بود، بلکه بدین معناست ‏که زمام حکومت در دست مؤمنان صالح است و چهره عمومی جامعه خالی از شرک است ‏وگرنه تا زمانی که انسان آزادی اراده دارد، ممکن است در بهترین جوامع الهی و انسانی ‏نیز، منحرفانی وجود داشته باشند، (مکارم شیرازی و دیگران، 1374ش، ج۱۴، ص۵۳۳ ـ ۵۳۴).‏
 

روایات اسلامی در باره عصر حکومت مهدی (ع)‏

از روایات اسلامی استفاده می‌شود که در عصر دولت مهدی(عج) دستگاه شرک و کفر از ‏زمین برچیده می‌شود و جز یکتاپرستان و گویندگان کلمه توحید، احدی در زمین باقی ‏نمی‌ماند. پیامبر اکرم (ص) فرموده اند:
«لَو لَم يَبقَ مِنَ الدُّنيَا إِلّا يَومٌ وَاحِدٌ لَبَعَثَ اللهُ فِيهِ رَجُلاً اسمُهُ اسمِي وَ خُلقُهُ خُلُقِي يُکَنَّي أَبَا عَبدِاللهِ ... يَرُدُّ اللهُ بِهِ الدّينَ وَ يَفتَحُ لَهُ فتوح فلا یبقی علی وجه الارض الا من یقول: لا اله الا الله، فَقَامَ سَلْمَانُ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ مِنْ أَيِّ وُلْدِكَ هُوَ قَالَ مِنْ وَلَدِي هَذَا وَ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ، (امینی، 1396ش، ص۳۰۴؛ حرّ عاملی، 1425ق، ج۷، ص۲۱۵ ـ ۲۱۷)؛
اگر از عمر دنیا بیش ازیک روز باقی نمانده باشد، خدا ‏مردی را که نامش نام من و اخلاقش اخلاق من و کنیه‌اش ابوعبدالله است مبعوث می‌کند ‏و به وسیله او، دین را ـ به عظمت اولی خود ـ بر می‌گرداند و فتوحاتی را نصیبش می‌کند و ‏جز گوینده کلمه توحید کسی روی زمین باقی نخواهد ماند. به آن حضرت عرض شد: آن ‏مرد از نسل کدام فرزندت به وجود می‌آید؟ پیغمبر دستش را به حسین زده فرمود: از ‏این».
هم چنین امام باقر (ع) فرموده است:‏
‏«یُقاتِلونَ وَ اللهِ حتّی یُوَحِدُ اللهُ وَ لایُشرَک بِهِ شی، (امینی، 1396ش، ص۳۰۴؛ مجلسی، 1440ق، ج۵۲، ص۳۴۵)؛
قائم و اصحابش آن چنان جنگ ‏می‌کنند تا دیگر مشرکی باقی نماند».‏
 

همسانی سیره و روش امام عصر (عج) با سیره پیامبر اکرم (ص)‏

از روایات اسلامی بر می آید که سیره و روش امام مهدی (عج) همان روش پیامبر ‏اکرم (ص)، یعنی نابودی مظاهر شرک و کفر و برافراشتن پرچم یکتا پرستی است. تنها به ‏دو روایت در این زمینه بسنده می کنیم.
محمد بن مسلم می‌گوید: از امام باقر (ع) در باره ‏سیره حضرت مهدی(عج) پرسیدم و ایشان فرمودند:
«بِسیرةِ ما سارَ بِهِ رسولُ الله (ص) حَتّی ‏یَظهَرُ الاسلامُ؛
سیره او، همان سیره رسول الله(ص) است».
عرض کردم: سیره رسول ‏الله(ص) چه بود؟ فرمود:
«أَبطَلَ ما کانَ فِی الجاهِلیَّةِ وَ اِسْتَقْبَلَ النّاسَ بِالعَدلِ و کذالِکَ ‏القائمُ (عج) اِذ قامَ یَبطُلَ ما کانَ فِی الهُدنَةِ مِمّا کانَ مِن اَیدیِ النّاسِ، وَ یَستَقبِلُ بِهِم ‏العدلُ، (طوسی، 1365ش، ج۶، ص۱۵۴، ح۲۷۰)؛
پیامبر اسلام(ص) نظام جاهلیت را برچیدند و مردم را به سوی عدالت سوق ‏دادند. حضرت مهدی(عج) نیز زمانی که قیام کند، بدعت‌ها را برطرف می‌سازد و مردم را ‏به سوی عدالت حرکت می‌دهند».‏
هم‌چنین عبدالله بن عطا همین پرسش را از امام باقر(ع) می‌پرسد و آن حضرت در پاسخ ‏می‌فرماید:‏
‏«یَهْدِمُ‏ مَا کَانَ قَبْلَهُ کَمَا هَدَمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَمْرَ الْجَاهِلِیَّةِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً، (مجلسی، 1440ق، ج 52، ص353؛ نعمانی، 1387ش، ص۲۳۲، ح۱۷؛ مقدسی، 1382ش، ص۲۲۷)؛
همانند پیامبر (ص) ‏آن‌چه پیش تر ـ از نظام غیر دینی ـ وجود داشته است، برمی‌چیند و اسلام را از نو ایجاد ‏می‌کند».‏


‏اقلیّت‌های مذهبی در پناه حکومت مهدوی (عج)‏

بر اساس منابع اسلامی، در آخرالزمان، دین اسلام فراگیر و بر تمام ادیان ومذاهب حاکم ‏می‌شود. این بدان معنا است که بیشتر مردم جهان به اسلام گرایش می‌یابند؛ چون ‏زمینه‌های تردید از میان می‌رود و حقانیت اسلام برهمگان اثبات می‌شود. امام عصر(عج) با ‏ادله قطعی و روشن، پیروان مذاهب دیگر؛ مثل یهودیان و مسیحیان را به اسلام فرا ‏می خواند.‏
دلیل این که حضرت مهدی را مهدی گفته اند، این است که به سوی کوهی در شام ‏هدایت می‌گردد و ایشان اسفار تورات را از آن بیرون می آورد با کتاب تورات با یهود ‏احتجاج و استدلال می‌کند. آن گاه گروهی از یهودیان به دست آن حضرت مسلمان ‏می‌شوند، (صدر، 1344ش، ص۳۰۶، از کتاب عقد الدُرر).
 هم چنین، بنابر منابع اسلامی، گروهی از پیروان دین یهود و مسیحیان تا ‏روز قیامت باقی می‌مانند. این بحث را در بخش آیات و روایات پی می‌گیریم.‏
 

دلالت آیات قرآن کریم بر ماندن برخی یهودیان و مسیحیان تا قیامت

از بعضی آیات قرآن بر می‌آید که شماری از پیروان یهود و مسیحیت، هم چنان بر دین ‏خود باقی می مانند؛ هر چند اسلام، به صورت آیین رسمی، همه جهان را فراگرفته است:‏‏«َمِنَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَی أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُواْ حَظًّا مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَینَا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ ‏وَالْبَغْضَاء إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ وَسَوْفَ ینَبِّئُهُمُ اللّهُ بِمَا کَانُواْ یصْنَعُونَ، (سوره مائده: آیه ۱۴)؛و از کسانی که گفتند: ‏ما نصرانی هستیم، از ایشان پیمان گرفتیم، (ولی) بخشی از آن‌چه بدان اندرز داده شده ‏بودند، فراموش کردند، و ما (هم) تا روز قیامت میانشان دشمنی وکینه افکندیم و به زودی ‏خدا آنان را از آن‌چه می‌کرده‌اند خبر می‌دهد».‏

از عبارت «فَأَغْرَینَا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاء إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ» استفاده می شود که شماری از ‏مسیحیان، تا روز قیامت هستند؛ اگرچه به جرم اعمالشان، میان خودشان تا روز قیامت، ‏همواره دشمنی است، (مکارم شیرازی، 1380ش، ج۴، ص۳۱۶ ـ ۳۱۹».
‏«اذْ قَالَ اللّهُ یا عِیسَی إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَی وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَجَاعِلُ الَّذِینَ ‏اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُواْ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَی مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَینَکُمْ فِیمَا کُنتُمْ فِیهِ ‏تَخْتَلِفُونَ، (سوره آل عمران: آیه ۵۵)؛یاد کن هنگامی را که خدا گفت:‌ای عیسی، من تو را بر گرفته و به سوی ‏خویش بالا می‌برم و تو را از(آلایش) کسانی که کفر ورزیده‌اند پاک می‌گردانم و تا ‏رستاخیز، کسانی را که از تو پیروی کرده‌اند، فوق کسانی که کافر شده‌اند قرار خواهم داد؛ ‏آن‌گاه فرجام شما به سوی من است. پس درآن چه بر سر آن اختلاف می‌کردید، میان ‏شما داوری خواهم کرد».‏

این آیه نیز بر ماندن مسیحیت تا هنگامه قیامت اشاره دارد؛ چون در این آیه، وعده داده ‏می شود که مسیحیان تا قیامت برتر از کافران باشند. مقتضای ظاهر این آیه، آن است که ‏کیش نصارا تا قیامت و در عصر مهدی (عج) نیز باقی خواهد ماند.‏

‏«وَ قَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَ لُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ بَلْ یدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ ینفِقُ کَیفَ ‏یشَاء وَ  لَیزِیدَنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَّبِّکَ طُغْیانًا وَ کُفْرًا وَ أَلْقَینَا بَینَهُمُ الْعَدَاوَةَ ‏وَ الْبَغْضَاء إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ، (سوره مائده: آیه ۶۴)؛و یهود گفتند: دست خدا بسته است؛ دست‌های ‏خودشان بسته باد. و به (سزای) آن‌چه گفتند، از رحمت خدا دور شدند، بلکه هر دو دست ‏او گشاده است؛ هر گونه بخواهد می‌بخشد و بی¬گمان آن‌چه از جانب پروردگارت به ‏سوی تو فرود آمده است، بر طغیان و کفر بسیاری از ایشان خواهد افزود و تا روز قیامت ‏میانشان دشمنی و کینه افکندیم».

آیات پیشین بر باقی ماندن پیروان دین مسیحیت تا روز قیامت دلالت داشت، ولی این ‏آیه بر باقی ماندن پیروان دین یهود تا روز قیامت دلالت دارد.‏
در این‌جا پرسشی مطرح است و آن این که بنابر روایات اسلامی، پس از ظهور مهدی (عج) ‏در سراسر جهان، یک آیین بیش‌تر نخواهد بود و آن دین اسلام است. از بعضی آیات نیز، ‏باقی بودن پیروان مسیحیت و یهودیت تا هنگامه قیامت استفاده می‌شود. این دو گونه ‏روایات را چگونه می‌توان با هم جمع کرد؟

در پاسخ باید گفت: در روایات مهدی (عج) می‌خوانیم هیچ خانه‌ای در شهر و بیابان ‏نمی‌ماند، مگر این که توحید درآن نفوذ می‌کند؛ یعنی اسلام به صورت آیین رسمی، همه ‏جهان را فرا خواهد گرفت و حکومت جهانی، حکومت اسلامی خواهد شد و غیر از قوانین ‏اسلام، چیزی بر جهان حکومت نخواهد داشت، ولی هیچ مانعی ندارد که اقلیّتی از یهود و ‏نصاری در پناه حکومت مهدی(عج) زندگی کنند. حضرت مهدی (عج)، مردم را از روی ‏اجبار به اسلام نمی‌کشاند، بلکه با منطق پیش می‌رود و توسل او به قدرت و نیروی نظامی ‏برای گسترش عدالت و برانداختن حکومت‌های ستم و قرار دادن جهان در زیر پرچم ‏عدالت اسلامی است؛ نه برای اجبار به پذیرفتن آیین، وگرنه آزادی و اختیار مفهومی ‏نخواهد داشت، (مکارم شیرازی و دیگران، 1380ش، ج۲، ص۴۳۲ ـ ۴۳۳).
 

دلالت روایات اسلامی بر وجود یهود و مسیحیت در عصر مهدی (عج)‏

روایات اسلامی درباره بودن پیروان یهود و مسیحیت در آن عصر، به دو دسته تقسیم ‏می‌شود که در ادامه به توضیح آن‌ها می‌پردازیم:‏
 

دسته اول از روایات اسلامی

از برخی روایات اسلامی استفاده می‌شود که در زمان حضرت مهدی(عج) اقلیتی از یهود و ‏نصارا حضور دارند:‏‏«وَ رَوَى أَبُو بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: قُلْتُ: فَمَا يَكُونُ مِنْ أَهْلِ اَلذِّمَّةِ عِنْدَهُ. قَالَ: يُسَالِمُهُمْ كَمَا سَالَمَهُمْ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ يُؤَدُّونَ اَلْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَ هُمْ صاغِرُونَ، (مجلسی، 1440ق، ج۵۲، ص۳۸۱)؛
ابوبصیر می‌گوید: به امام صادق(ع) ‏عرض کردم صاحب الامر با اهل ذمه، یهود و نصاری چه می‌کند؟ فرمود: مانند پیغمبر ‏اکرم(ص) با آنان مصالحه می‌کند آنها هم با خواری تمام، جزیه (مالیات) می‌دهند.‏
هم‌چنین امام محمد باقر(ع) می‌فرماید:‏«صاحب الامر، مَهدی نامیده شد؛ برای این‌که تورات و دیگر کتاب‌های آسمانی را از غاری ‏که در اَنطاکیه واقع است، بیرون می‌آورد و میان اهل تورات با تورات، و میان اهل قرآن با ‏قرآن قضاوت خواهد کرد»، (مجلسی، 1440ق، ج۵۲، ص۳۸۱).
 

‏دسته دوم از روایات اسلامی

در مقابل روایات دسته اول، روایاتی هست که دلالت می‌کند درعصر دولت مهدی(عج) ‏غیر از مسلمانان احدی روی زمین باقی نمی‌ماند. آن حضرت، دین اسلام را بر یهود و ‏مسیحیان عرضه می‌دارد؛ هر کس پذیرفت از کشته شدن نجات می‌یابد و هر کس سر پیچید ‏به قتل می‌رسد.‏

«عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیه‌السلام عَنْ قَوْلِهِ‌ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً قَالَ أُنْزِلَتْ فِي الْقَائِمِ علیه‌السلام إِذَا خَرَجَ‌ بِالْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ الصَّابِئِينَ وَ الزَّنَادِقَةِ وَ أَهْلِ الرِّدَّةِ وَ الْكُفَّارِ فِي شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا فَعَرَضَ عَلَيْهِمُ الْإِسْلَامَ فَمَنْ أَسْلَمَ طَوْعاً أَمَرَهُ بِالصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ مَا يُؤْمَرُ بِهِ الْمُسْلِمُ وَ يَجِبُ لِلَّهِ عَلَيْهِ وَ مَنْ لَمْ يُسْلِمْ ضَرَبَ عُنُقَهُ حَتَّى لَا يَبْقَى فِي الْمَشَارِقِ وَ الْمَغَارِبِ أَحَدٌ إِلَّا وَحَّدَ اللَّهَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ الْخَلْقَ أَكْثَرُ مِنْ ذَلِكَ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَرَادَ أَمْراً قَلَّلَ الْكَثِيرَ وَ كَثَّرَ الْقَلِيلَ، (مجلسی، 1440ق، ج‌52، ص340)؛ ابن بُکَیر می‌گوید: تفسیر آیه «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَ الأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیهِ ‏یرْجَعُونَ»، (سوره آل عمران: آیه۸۳)، را از حضرت ابوالحسن (ع) پرسیدم. فرمود: این آیه در شأن حضرت قائم ‏نازل شده است. وقتی آن جناب ظاهر شد، دین اسلام را بر یهود و نصاری و صائبین و ‏کافران شرق و غرب عرضه می‌دارد؛ پس هر کس با میل و اختیار، اسلام بیاورد، به نماز و ‏زکات و دیگر واجبات امرش می‌کند و هر که از قبول اسلام سر باز زند، گردنش را می‌زند ‏تا این که در شرق و غرب زمین، جز موحد و خدا پرست کسی باقی نماند. ابن بکیر ‏می‌گوید: به آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، مردم جهان زیاد‌تر از آنند که کشته ‏شوند؟ فرمود: هر گاه خدا کاری را اراده کند، زیاد را کم و کم را زیاد می‌گرداند».‏

هم‌چنین امام محمد باقر (ع) فرموده است:‏‏«و يَفتَحُ اللَّهُ عَلَيهِ شَرقَ الأَرضِ و غَربَها، يَقتُلُ الناس حَتّى‏ لا يُرى‏ إلّا دينَ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله، (مجلسی، 1440ق، ج۵۲، ص۳۴۰ ـ ۳۴۲)؛ خداوند ‏شرق و غرب جهان را برای صاحب الامر مفتوح می‌کند؛ آن قدر جنگ می‌کند تا این که ‏جز دین محمد باقی نماند.‏

در روایت دیگری، امام باقر(ع) در تفسیر آیه: « لِيُظهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَلَو كَرِهَ المُشرِكونَ» ‏فرمود:‏‏«یَکونُ أن لایَبقی أحداً إلّا أقَرَّ بِمُحَمّدٍ؛ (مجلسی، 1440ق، ج۵۲، ص۳۹۰)؛
چنان می‌شود که احدی باقی نمی‌ماند؛ مگر ‏این که به محمد ایمان بیاورد».
‏«إذا قامَ القائِمُ عليه السلام، ...و لَم يَبقَ أهلُ دينٍ حَتى يُظهِرُوا الإِسلامَ و يَعتَرِفوا بِالإِيمانِ، (محمّدی ری شهری، 1393ش، ج9، ص 346)؛
در زمان ‏حضرت قائم(عج)، هیچ کس نیست، مگر این‌که به اسلام اعتراف می‌کند».
هم‌چنین امام باقر(ع) فرموده‌اند: «هیچ یهودی و مسیحی و هیچ پرستش کننده غیر خدایی باقی نمی‌ماند، مگر این که به ‏حضرت مهدی (عج) ایمان آورد و او را تصدیق کند»، (صدوق، 1393ش، ج۵، ص۲۲۰).
 

جمع میان روایات دسته اول و دسته دوم

چنان که ملاحظه شد، روایات اسلامی در این زمینه دو دسته‌اند: دسته‌ای موافق قرآنند و ‏دسته‌ای دیگر مخالف آن، ولی پوشیده نیست که احادیث موافق قرآن بر احادیث مخالف ‏مقدّمند و آنها را از اعتبار می‌اندازند.‏

بنابراین، یهود و نصارا در عصر مهدی(عج) باقی خواهند ماند، ولی از عقیده تثلیث و شرک ‏دست بر می‌دارند و خدا پرست می‌شوند و زیر لوای حکومت اسلامی به زندگی خویش ‏ادامه می‌دهند. در عین حال، دولت‌های باطل فرو می‌پاشند و قدرت جهان در دست ‏مسلمانان شایسته قرار می‌گیرد. در آن روز، دین اسلام، دین جهانی می‌شود و بر تمام ‏ادیان غالب می‌گردد و بانگ توحید از همه جا به گوش می‌رسد.‏

«إذا قامَ القائمُ عليه السلام لا يَبقى أرضٌ إلاّ نُودِيَ فيها بشهادةِ أنْ لا إله إلاّ اللّهُ و أنّ محمّدا رسولُ اللّهِ، (محمّدی ری شهری، 1384ش،  ج1، ص407)؛
امام صادق عليه السلام: زمانى كه قائم عليه السلام قيام كند سرزمينى باقى نمى ماند كه در آن نداى «لا إله إلاّ اللّه و محمّد رسول اللّه » بلند نشود».
امام باقر (ع) می‌فرماید:‏ ‏«إذا قامَ القائِمُ عليه السلام ذَهَبَت دَولَةُ الباطِلِ، (حویزی، 1415ق، ج3، ص 212 – 213؛ مجلسی، 1440ق، ج24، ص313)؛
هر گاه قائم عليه السلام قيام كند، دولت باطل از بين مى رود».
«عَن أبي جَعفَرٍ عليه السلام، في قَولِهِ عَزَّ وجَلَّ: "الَّذِينَ إِن مَّكَّنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ وَ أَمَرُواْ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْاْ عَنِ الْمُنكَرِ وَ لِلَّهِ عَقِبَةُ الْأُمُورِ"، قالَ: هذِهِ الآيَةُ لِآلِ مُحَمَّدٍ المَهدِيِّ و أَصحابِهِ، يُمَلِّكُهُمُ اللَّهُ مَشارِقَ الأَرضِ و مَغارِبَها ، و يُظهِرُ الدّينَ، و يُميتُ اللَّهُ عَزَّ وجَلَّ بِهِ و بِأَصحابِهِ البِدَعَ وَ الباطِلَ، كَما أماتَ السَّفَهَةُ الحَقَّ ، حَتّى‏ لا يُرى‏ أثَرٌ مِنَ الظُّلمِ ، و يَأمُرونَ بِالمَعروفِ و يَنهَونَ عَنِ المُنكَرِ؛امام باقر (ع) در تفسیر آیه «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الأرْضِ أَقَامُوا الصَّلَوةَ وَ آتَوُا الزَّکَوة» فرمود: ‏این آیه در باره ائمه و مهدی و یارانش نازل شده است. خدا آنان را بر شرق و غرب زمین، ‏فرمانده و حاکم می‌گرداند و به واسطه آنان، دین را تقویت می‌کند و بدعت‌ها و باطل‌ها را ‏از میان می‌برد؛ آن‌گونه که نادانان حق را پایمال کرده‌اند؛ به گونه‌ای که دیگر از ستم ‏اثری نماند. [آنان] وظیفه امر به معروف و نهی ازمنکر را انجام می‌دهند».‏

ابو بصیر می‌گوید: به امام جعفرصادق (ع) عرض کردم: یابن رسول الله قائم شما اهل بیت ‏کیست؟ فرمود: ابا بصیر او پنجمین فرزند موسی است. پسر بهترین کنیزان خواهد بود؛ ‏چنان غیبتش طولانی می‌شود که گروهی به شک می‌افتند. سپس خدا او را ظاهر می‌کند و ‏شرق و غرب زمین را به دستش فتح می‌کند. عیسی بن مریم نازل می‌شود و پشت سرش ‏نماز می‌خواند. درآن عصر، زمین به نور خدا روشن می‌گردد و تمام نقاطی را که غیر خدا ‏در آن عبادت شده به عبادت‌گاه خدا تبدیل می‌شود. دین مخصوص خدا می‌گردد؛ گرچه ‏مشرکان را خوش نیاید.‏
 

نتیجه‌گیری

بی‌شک اختلاف مذهبی با یک نظام توحیدی در تمام زمینه ها سازگار نیست؛ زیرا همین ‏اختلاف برای بر هم زدن هر نوع وحدت کافی است. برعکس، یکی از عوامل مهم وحدت، ‏وحدت دین و مذهب است که می‌تواند ما فوق همه اختلاف‌ها باشد و نژادها، زبان‌ها و ‏ملیت‌ها و فرهنگ‌های گوناگون را گرد آورد و از آنها جامعه واحدی بسازد که همگان در ‏آن هم‌چون برادران و خواهران باشند که: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة». از همین رو، یکی از برنامه‌های اساسی آن مصلح و انقلابی بزرگ، توحید صفوف در سایه ‏توحید مذهب است. البته نباید گمان شود که این توحید اجباری باشد؛ زیرا اجباری بودن، ‏منطقی نخواهد بود. مذهب با قلب و روح آدمی سر و کار دارد و قلب و روح از قلمرو زور ‏و اجبار بیرون است.‏ افزون بر این، روش و سنت پیامبر اکرم(ص) چنان‌که قرآن هم گواهی می‌دهد، بر اجبار ‏نبوده است: «لااکراه فی الدین».‏ بنابراین، اسلام اهل کتاب را به عنوان یک اقلیت سالم می‌پذیرد و تا زمانی‌که به تحریکات ‏دست نزنند، حمایت کرده است. با توجه به این، در دوران حکومت آن مصلح بزرگ، همه ‏وسایل پیش رفته ارتباط جمعی، در اختیار او و پیروان خواهد بود و چون اسلام راستین، ‏جاذبه‌ای فوق العاده دارد، به خوبی می‌توان پیش‌بینی کرد که اسلام با تبلیغ منطقی و ‏پی‌گیر، مورد پذیرش مردمان جهان خواهد بود و آرمان وحدت ادیان، عملی می‌گردد.‏ این حقیقت را که از راه دلیل عقلی دریافتیم، در روایات اسلامی نیز به روشنی دیده ‏می‌شود. برخی از این روایات، پیش‌تر بیان شد. براساس این روایات، دین اسلام، به عنوان ‏یک آیین فراگیر بر تمام جهان حاکم خواهد بود، ولی با این همه، نمی‌توان گفت اقلیت‌های ‏کوچکی از پیروان ادیان آسمانی دیگر هرگز وجود نخواهد داشت.

 
انتهای پیام/
https://taghribnews.com/vdcjhaexxuqehhz.fsfu.html
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی