نقش همزیستی مسالمت آمیز مسلمانان در تحقق تمدن نوین اسلامی
دکتر ابراهیم برزگر؛ استاد دانشگاه علامه طباطبایی
یکی از ضرورت های تحقق تمدن نوین اسلامی، همزیستی مسالمت آمیز مسلمانان است؛ به طوری که در صورت عدم این همزیستی «امکان» تحقق تمدن نوین به خطر می افتد. دکتر ابراهیم برزگر، استاد دانشگاه علامه طباطبایی، در مقاله زیر به بررسی این مهم می پردازد.
اشتراک گذاری :
حدود یکصد و پنجاه سال از انتشار عروه الوثقی از سوی سید جمال الدین و شیخ محمد عیده در پاریس میگذرد که در آن آرمان تمدن اسلامی را طرح کردند و حدود یکصد و پنجاه سال از تلاشهای دولتمردان مسلمان کشورهای اسلامی برای نیل به توسعه و پیشرفت میگذرد. با این همه این آرمان همچنان دور از دسترس مینماید. واکاوی دلایل این ناکامی ضروری است.
«مزاحمت ساختاری نظام بینالملل» به سرکردگی آمریکا واروپا یکی از مهمترین دلایل این ناکامی است. ظهور و افول تمدنها دارای قواعدی است. یکی از این قواعد سقوط تمدنها به دنبال انحطاط تدریجی است. اما تمدن غرب علی رغم سلطه چهارصد ساله خود همچنان هژمونی خود را حفظ کرده است. علی رغم انحطاط اخلاقی و فساد و ظلم در حق شهروندان خود و در حق بشریت و در حق مسلمانان به حیاط خود ادامه میدهد. همهی شواهد و مؤیدات بیانگر آن است که لحظهی سقوط این تمدن از مدتها قبل رسیده بود؛ با این همه پیشبینیها از سقوط این تمدن تا کنون تحقق نیافته است.
یکی از دلایل ماندگار تمدن غرب، نهادینه کردن توسعه یافتگی خود و اقمار خود و نهادینه کردن عقبماندگی جهان مستضعفین و جهان اسلام است. تحقق توسعه در غرب در زمان نبود مزاحمت ساختار بین المللی رخ داد. اکنون که جهان اسلام میخواهد توسعه یابد، از سوی غرب برای دست یابی به «توسعه» سنگ اندازی می کند. با توجه به دست بالا داشتن آنان در سازمانهای بین المللی و قدرت به ظاهر مسلط نظامی و اقتصادی و نیز فشار فرهنگی مثل غرب شدن، مانع دست یابی کشورهای مسلمان به الگوی نوین توسعه و پیشرفت اسلامی است.
بنابر این نقض موقت قواعد قواعد فروپاشی تمدنها در مورد تمدن چهارصد ساله غرب به دلیل ممانعت از ظهور «مدعی» و بروز تمدن مدعی اسلامی است. یک تمدن انحطاط یافته به دلیل نفس انحطاط سقوط نمیکند، بلکه آن شرط لازم است، شرط کافی ظهور تمدن مدعی (تمدن نوین اسلامی) است و تمدن غرب با طراحی ساختار مزاحمت ساختاری مانع ظهور هر گونه تمدن نوین اعم از اسلامی و غیر اسلامی میشود. تا زمانی که این مانع و تهدید مشترک یک و نیم میلیارد مسلمان و پنجاه و هفت کشور اسلامی شکسته نشود، تمدن اسلامی در حد یک «آرمان والا» باقی میماند.
یکی از ساز و کارهای تمدن غربِ مسلط، ممانعت از تقریب مسلمانان و مذاهب شیعه و سنی است. آنان که خود با طرح «پست مدرنیته سیاسی» سالهاست ایدهی واقعیت «دولت – ملی» (nation – state) را پشت سر گذاشتهاند و با پیگیری «آرمان وحدت اروپا» سرانجام به آن دست یافتهاند و دهها کشور اروپایی در قالب «اتحادیه اروپا» به وحدت رسیدهاند، همزمان در کشورهای اسلامی به دنبال نهادینه کردن تفرقه و اختلاف و روشن کردن جنگهای مذهبی شیعه و سنی و تکثیر ویروس اندیشههای تکفیر شیعیان از سوی سنیها و تکفیر سنیها از سوی شیعیان هستند. آنان با مطالعهی جنگهای تکفیری پروتستانها و کاتولیکها در صدد استفاده از آن تجارب برای مشغول کردن مسلمانان به یکدیگر و اتلاف انرژی آنان علیه یکدیگر و به حاشیه بردن آرمان «تمدن نوین اسلامی» هستند. پدیدهای که چند سالی است کشورهای زیبای عراق و سوریه و لیبی را به یک ویرانه تبدیل کردهاند و آن ها را پنجاه سال به عقب بردهاند و همزمان برای رژیم صهیونیستی، «فراغت تاریخی» بینظیر فراهم کردهاند.
با این همه امیدواری در حال شکفتن است. با این که هزینهی جنگهای تکفیری چند ساله در جهان اسلام، بس سنگین بوده است. عقلانیت بعد از فروکش کردن این جنگها و خشونتهای کور و بیهدف، امت اسلامی را به «بصیرتی تازه» رسانده است. هر هزینهای، منفعتهای خاص خود و تجارب اندوخته شدهی خود را دارد. جهان اسلام اکنون دشمن مشترک خود را دقیقتر شناخته است. «شناختی داغ» و ملموس که چگونه خود داعش و گروههای تکفیری را ایجاد و حمایت میکنند. چگونه از عملیات خشونت آمیز آنان علیه تخریب چهرهی نورانی اسلام و پیامبر اعظم (ص) استفاده میکنند. چگونه تفرقه و اختلاف برای طرفین مسلمان، دستاوردی جز باخت – باخت نخواهد داشت. انرژی متراکم مسلمانان جهان اعم از شیعه و سنی باید علیه تهدید مشترک یعنی عقب ماندگی از کشورهای اروپایی و آمریکا و غرب به کار گرفته شود. این نیرو و توان بر علیه شکستن مزاحمت ساختاری غرب برای دستیابی کشورهای اسلامی به توسعه و تحقق نوین اسلامی باید به کار گرفته شود.
شیعه و سنی باید واقعیت غیریت دیگری را به رسمیت بشناسند. تجربه بیش از هزار سال تلاش برای نابودی دیگری، بیانگر «تلاش بیهوده» است. هیچ یک نمیتواند دیگری را نابود کند. اصولاً باید به «وجوه مشترک فراوان» توجه شود و نه «وجود متفاوت اندک». هر مذهب در عین حفظ «هویت» خود به تقریب و همزیستی مسالمت آمیز با دیگری بپردازد. تقریب مذاهب به معنای صرف نظر کردن از هویت شیعی یا هویت سنی خود نیست. بلکه پذیرش عقلانیت رفتاری برای دست یابی به اهداف و منافع مشترک و نیل به تمدن نوین اسلامی است که متضمن منطق «برد – برد» برای همهی مسلمانان است.
اکنون مدارا و تقریب بین مذاهب اسلامی بعد از آگاهی از تبعات ویرانگر خشونتهای مذهبی تکفیریها به منطقی پذیرفته تبدیل شده است. همهی مسلمانان را در موقعیتی جدید قرار داده است. هیچ مذهبی نمیتواند از این معرکه جنگهای داخلی تکفیری در امت اسلامی دستاوردی داشته باشد. برعکس تخریب چهره اسلام و اسلام گرایان و حتی چهره نورانی پیامبر (ص) و خوراک تبلیغاتی برای «اسلام هراسی» و توجیه برای محدود کردن مسلمانان برای ورود تکنولوژیهای جدید که یکی از لوازم تمدن سازی نوین است و دهها پیامد منفی، از جمله میراث شوم تفرقه و اختلاف مسلمانان و در شکل حادّ آن جنگهای تکفیری است.
پذیرش منطق مردم سالاری در کشورهای اسلامی نیز این مزیت را دارد که در دوران پس از «جنگهای تکفیری اخیر» در جهان اسلام، عقلای قوم با انتخاب مردم به روی کار میآیند. وقتی زمامداران با انتخاب مردم روی کار میآیند و با انتخاب مردم به شکل مسالمت آمیز قدرت را تحویل میدهند و کنار میروند، این فرصت ایجاد میشود که عقلانیت آنان را به سوی منافع مردم (ناس) سوق بدهد و این عقلانیت، اختلاف اندازی کلامی بین شیعه و سنی و اختلاف اندازی عاطفی و اختلاف اندازی رفتاری در قالب خشونت بیانی یا ضرب و جرح و قتل برادرِ مسلمان را مردود میشمارد. آرمان وحدت و تقریب جهان اسلام باید همواره زنده بماند و پیگیری شود. این آرمان به مراتب فراتر و قدرتمندتر از آرمان «وحدت اروپا» است که سرانجام در قالب «اتحادیه اروپا» تحقق یافت. قدرت آموزههای دینی نظیر اخلاص و اخوت ایمانی و عاطفه شگرف به پیامبر (ص) که عاطفه مشترک مسلمانان است، سرانجام کار خود را خواهد کرد، بلوغ فکری و بصیرت بعد از «جنگهای نوین تکفیری»، بصیرت جدیدی را برای تحقق تمدن نوین اسلامی، فراهم کرده است.